داستانک/ پایان نامه خرگوش
چهارشنبه 6 بهمن 1400 - 16:39:54
|
|
ایران پرسمان - آخرین خبر / یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانهی خود با جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید. روباه: خرگوش داری چیکار میکنی؟ خرگوش: دارم پایاننامه مینویسم. روباه: جالبه، حالا موضوع پایاننامهات چی هست؟ خرگوش: من در مورد این که یک خرگوش چطور میتونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب مینویسم. روباه: احمقانه است، هر کسی میدونه که خرگوشها، روباه نمیخورند. خرگوش: مطمئن باش که میتونند، من میتونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا. خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و به شدت به نوشتن خود ادامه داد. در همین حال، گرگی از آنجا رد میشد. گرگ: خرگوش این چیه داری مینویسی؟ خرگوش: من دارم روی پایاننامهام که یک خرگوش چطور میتونه یک گرگ رو بخوره، کار میکنم. گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟ خرگوش: مسالهای نیست، میخواهی بهت ثابت کنم؟ بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد. حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره. در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوانهای روباه و در گوشهای دیگر موها و استخوانهای گرگ ریخته بود. در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/358517/داستانک--پایان-نامه-خرگوش
|