ایران پرسمان
گوناگون/ غواص تنهایی که به آب نامه می‌نوشت و در آب شهید شد
چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 - 22:00:37
ایران پرسمان - ایمنا / زیر آتش بی‌محابای دشمن، یوسف به لقای محبوب حقیقی رسیده بود، در حالی که چفیه‌ای که یار و مونس او در جبهه‌ها بود به خونش آغشته شده و نوبت استراحت فرارسیده بود. انگار نامه‌هایی که «یوسف قربانی» در تنهایی برای آب‌ها می‌نوشت، بی‌جواب نمانده بود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، در سال 1345 در خانه‌ای محقر در شهر زنجان پسری به دنیا آمد که نام وی را یوسف گذاشتند، پسری که قرار بود طعم تلخ هجران‌های متعدد را در عمر کوتاه و پرثمر 20 ساله خود بکشد. هنوز شش ماه از تولد او نگذشته بود که پدرش به دیار باقی شتافت و او و برادرش را تنها گذاشت.
بودن در کنار مادر و برادر، رنج بی‌پدری و فقر را آسان‌تر می‌کرد، اما دیری نپایید که مادر هم گرفتار بیماری شد، آن زمان یوسف شش سال بیشتر نداشت، اما حال مادر که رو به وخامت گذاشت برای انتقال او به بیمارستان به ناچار چرخ‌دستی همسایه مادربزرگش را به امانت گرفت و با عجله راهی آنجا شد، به خاطر مسائل مالی اجازه ورود پیدا نکردند و یوسف به ناچار مادرش را به بیمارستان دیگر برد، اما مادر نرسیده به بیمارستان روی همان چرخ دستی آسمانی شد و یوسف و برادرش را تنها گذاشت.
رنج و اندوه نداشتن پدر و مادر از کودکی جان یوسف را به آتش می‌کشید، خانه کوچک و باصفای مادربزرگ، جایی بود که او و برادرش به آنجا پناه برده بودند، دوران ابتدایی با همه کمبودها سپری شد و یوسف به کلاس چهارم دبستان رسید، اما انگار سرنوشت یوسف به فقدان و جدایی گره خورده بود، مادربزرگ هم، تنها پشت و پناهی که داشتند به دیدار حق شتافت تا هاله تنهایی او بزرگ و بزرگ‌تر شود. اینک او مانده بود و دنیایی غریب که در آن فقط یک آشنا به نام برادر برایش باقی گذاشته بود.
درس و مدرسه را با همه هوش و استعدادی که داشت، به ناگزیر رها کرد و به همراه برادر که به کار نقاشی و کنده‌کاری روی آجر و سنگ اشتغال داشت، راهی تهران شد و چند سالی را در آنجا گذراندند، اما باز مجبور شدند به زادگاهشان زنجان برگردند و در خانه موروثی کوچکی که داشتند، ساکن شوند.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1113997/گوناگون--غواص-تنهایی-که-به-آب-نامه-می‌نوشت-و-در-آب-شهید-شد
بستن   چاپ