بزرگنمايي:
بازاريابي و استراتژي مناسب مي تواند آن چيزي باشد که در ابتدا توجه ما را به يک شرکت جلب مي کند، اما مولفه اي در محل کار وجود دارد که براي موفقيت بسيار اساسي و مهم است: کارمندان با انگيزه و پر هيجان.
حتي با انگيزه ترين کارمندان هم، براي اينکه به طور پيوسته و دائمي در مسير پيروزي هاي کاري گام بردارند، گاهي اوقات به تلنگري کوچک نياز دارند.
اگر کارمندان احساس کنند که بخشي از شرکت هستند، حس وظيفه شناسي در آنها بيشتر مي شود و آنها را ترغيب خواهد کرد به کارمند الگو براي ديگر کارمندان تبديل شود، بي آنکه چنين چيزي از آنها خواسته شود. اين دسته از کارمندان به گرمي از کساني که آنجا کار مي کنند تعريف مي کنند، حتي وقتي سر کار نيستند.
به زودي، همه شروع به صحبت درباره اين موضوع خواهند کرد که چه شرکت بزرگي داريد. اما، در ابتدا، کارمندان تان نياز دارند نسبت به کار احساس علاقه کنند، اگر اينطور شود خواهند توانست مشکلات عظيم را هم از سر راه بردارند. در اينجا هفت شيوه اي را ذکر مي کنيم که براي تهييج کارمندان شما نسبت به شرکت، کار و وظيفه شان مفيد است:
يک) خودتان را در يک سطح شخصي و دوستانه معرفي کنيد
کارشناسان بازاريابي مي گويند، «اولين مواجهه، يا اولين تاثير، همه چيز را درباره فرد نشان مي دهد». در يک محل کار، اين تاثير اول، براي کمک به کارمندان و براي اينکه بتوانند نقش شان در شرکت را معين کنند، ضروري است. پس وقتي براي اولين بار با کارمندان ملاقات مي کنيد چنين رابطه صحيحي را با آنها برقرار کنيد: از آنها درباره علايق و نقشه هاي شان بپرسيد، مثلا اينکه آخر هفته را چگونه خواهند گذراند.
آنها احساس خواهند کرد که شما داريد با ايشان به عنوان يک شخص و نه يک کارگر صرف برخورد مي کنيد. اين قدم اول در راه وظيفه شناسي هميشگي آنها نسبت به شرکت شما خواهد بود.
دو) مطمئن شويد که کارمندان مي دانند مهارت هاي شان مورد احتياج شرکت است.
حتي اگر اين يک وظيفه ناچيز باشد، کارمندان نياز دارند احساس کنند کاري که دارند انجام مي دهند معنادار و با اهميت است تا براي انجامش ارزش قائل شوند. اگر چنين نباشد، ممکن است به روبات هاي مکانيکي تبديل شوند و چندان توجهي به محصول نکنند. به عبارت ديگر، کارمندان نياز دارند در چيزي فراتر از خود فردي شان احساس شايستگي و قدرداني کنند.
آنها نياز دارند احساس کنند ديگران به کارهاي عظيم آنها متکي هستند؛ با چنين احساسي آنها مي توانند چيزي عظيم تر توليد کنند.
سه) کاري کنيد در قبال شرکت احساس مالکيت کنند
کارمنداني که بيشتر به کارشان جفت و جور هستند، اين احساس را نسبت به شرکت دارند که هر چه سخت تر براي منافع شرکت کار کنند.
با پرسيدن ايده ها و عقايدشان، درباره برنامه ريزي ها و تصميم گيري هاي شرکت، کاري کنيد درگيرانه تر مشغول کار شوند. به اين نحو، آنها احساس مسووليت بيشتري نسبت به مديريت شرکت خواهند کرد. اين روال نزد کارمندان نوعي حس مالکيت را اعمال خواهد کرد؛ هم در تصميم هايي که اتخاذ مي کنند و هم کاري که توليد مي کنند.
چهار) با هر کس به نحو متفاوتي برخورد کنيد
همه کارمندان تان را به يک نحو مورد تقدير يا نقد قرار ندهيد. هر کسي دوست دارد احساس کند که نه يک عضو بلکه يک فرد است. هر وقت به اين شيوه به ايشان بازخورد بدهيد، بسيار بيش از پيش کارشان را جدي خواهند گرفت.
پنج) بر نيرومندي هاي شان متمرکز شويد
هر کسي داراي نيرومندي ها و مهارت هاي خاص خود است که مي تواند به شرکت سود برساند. بر همين نقاط قوت تمرکز کنيد و نه آنقدرها بر نقاط ضعف شان. خصوصا اگر بر وضعيت شغلي شان تاثير ندارد بر نقاط ضعف شان تاکيد نکنيد. در عوض، روش هايي براي بهبود توانايي هايشان به آنها نشان دهيد. به آنها نشان دهيد که چگونه مي توانند از مهارت هاي شان در جهت کمک به شرکت بهتر استفاده کنند.
شش) از نوآوري هاي ريسک پذير کارمندان تان پشتيباني کنيد
تيم کاري شما نياز دارد بداند اگر اشتباهي صورت داد باز هم مورد تاييد است. براي رشد يک شرکت، شانس ها و ريسک ها بايد از طرف شرکت به جريان بيفتند. بعضي از عظيم ترين ابداعات از همين ريسک ها و حتي اشتباهات، نتيجه مي شوند. به همين ترتيب، کارمندان هم نياز دارند بدانند که مي توانند خطر (ريسک) کنند، آن هم بدون در نظر گرفتن اين احتمال که اگر نتيجه دلخواه محقق نشد ممکن است محکوم شوند. بدون اين اطمينان خاطر، کارمندان از خطر کردن بسيار خواهند ترسيد، زيرا احتمالا به نظر آنها، بهتر است يک کارمند ميانگين باقي بمانند تا اينکه به عنوان کسي شناخته شوند که طرح عظيمي را پرورانده و در عمل مرتکب اشتباه شده.
هفت) درهاي تان را باز بگذاريد
اگر سرتاسر روز را پشت درهاي بسته پنهان شويد، هيچ يک از کارمندان ــ اگر لازم بود پيش شما بيايند ــ هرگز به قدر کافي راحت نيستند.
به اين ترتيب، شما در حال خلق سطحي از سلسله مراتب هستيد که شکاف بين شما و مولفه اساسي براي موفقيت شرکت تان را عميق تر خواهد کرد. با باز گذاشتن درها و دعوت کردن از کارمندان براي مشارکت، اين شکاف را از ميان برداريد. کاري کنيد شما را به عنوان «يک نادان که پشت در بسته قايم مي شود» نشناسند.