بزرگنمايي:
مقوله افزايش جمعيت و تغيير هرم جمعيت از مباحثى بوده كه همواره جوامع دور و نزديك انسانى بدان پرداختهاند، زيرا كه جمعيت بهخصوص جمعيت جوان، تداومبخش و استمرارگر تمدنها بوده و هستند. و امروزه نيز به انحاى مختلف، بحث جمعيت و البته بهشكلى ظريفتر، بحث تركيب جمعيت از انگارههاى امنيت ملى يك كشور تعريف مىگردد و چهبسا بهعنوان سلاحى گاه براى تهديد و گاه براى ارعاب روانى در جنگ نرم بهره جسته مىشود. يكى از بدترين نوع بهرهكشى از اين نوع سلاح نرم را در مسأله فلسطين شاهد هستيم كه امروزه نرخ مواليد بالاى اندك فلسطينيان ساكن سرزمينهاى اشغالى، بزرگترين تهديدى است كه مشروعيت نداشتن اسراييل غاصب را تهديد مىكند كه نسلكشى و بهخصوص قتل و كشتار وحشيانه مادران و فرزاندن كوچك، پاسخى وحشيانه به افزايش جمعيت مسلمانان فلسطينى است.
هرچند بهرهجويى از آفندهاى غيرانسانى چون آلودهكردن منابع آبى فلسطينيان به مواد كاهنده نرخ مواليد و افزاينده سقط جنين يك روى ديگر وحشىگرى اين رژيم نژادپرست در كنترل جمعيت مسلمانان است و اين در صورتى است كه اسراييل غاصب تنها كشورى است كه از برنامههاى كنترل جمعيت سازمان بهداشت جهانى مستثنى است و هماكنون بالاترين نرخ رشد جمعيت را دارد، بهطورىكه در آموزههاى فراماسونى صهيونيست، ازدواج و توليد مثل جايگاه ويژهاى دارد.
كشور ايران بهعنوان امالقراى مسلمين از اين توطئهها مصون نمانده است و شاهديم چطور سالهاى سال در دوران طاغوت، دستگاههاى دنيا با چنان ذوقزدگى و در قالب پيامهايى چون بهداشت و سلامت، جمعيت ايران را به پايينترين سطح خود تنزل دادند.
پس از انقلاب شكوهمند انقلاب اسلامى، با تدبير حضرت امام و با درك زيركانه از شرايط، اين توطئهها نقش بر آب شدند و ايران يك نرخ بىسابقه رشد 2/3 % را تجربه كرد اما پس از پايان جنگ و متاسفانه رفته رفته ناتوى فرهنگى بر فرهنگ مقاومت چربيد، استحالهاى فرهنگى شروع شد و باز پارامترهاى سبك زندگى غربى خودى نشان داده و خودنمايى كردند و در سبك زندگى ايرانيان فرصت عرض اندام پيدا نمود بهطورىكه سياست تك فرزندى با سرمايهگذارى كلان دولتها و با حجم تبليغات فريبنده گسترده، خواه ناخواه فرهنگ غالب خانواده ايرانى گشت، بطورىكه در سالهاى 72 كمترين شيب نزولى رشد جمعيت را ايران تصاحب مىنمايد و اين نرخ در 1390 به 3/1% درصد تنزل پيدا مىكند بهطورىكه نرخ رشد جمعيت ايران در سال2005 به پايينترين سطح خود در خاورميانه مىرسد يعنى كمتر از 2فرزند براى هر خانوار يعنى حداقل فرزندى كه يك جامعه مىتواند داشته باشد و اين نوع سياستگذارى كه معلول كمكارىها و ناتوانىهاى دولتها در برنامهريزيها و ايجاد اشتغال بود كه در نهايت دولتها با پاككردن صورت مسأله با كاهش جمعيت به حل اين مشكل اقدام مىنمودند كه تا بهحال هيچيك از دولتها نتوانستند مشكل بيكارى را كه يك مشكل مديريتى است حل نمايند.
سال گذشته رهبرى معظم در خراسان شمالى با تيزبينى و هوشيارى خاص و در اقدامى عملياتى به اين مبحث وارد شده و سياستهاى اتخاذشده بعد از نيمه دوم دهه70 را اشتباه دانستند و اين اشتباه آنقدر جدى بود كه رهبرى نيز حتى خود را در اقدامى متواضعانه مقصر دانسته و از خدا طلب عفو مىنمايد كه بيانگر اوج احساس خطر معظم له نسبت به اين امر است و هر چند ايشان همواره در تذكر و رهنمودهاى خود به مردم و مسؤولين ظرفيت جمعيتى ايران را 200-150ميليون نفر برآورد كردهاند كه كاملا منطبق بر مطالعات علمى و برآوردهاى دقيق از منابع ايران زمين است بهطورىكه خيلى از متخصيصن امر كشاورزى و اكولوژى از منظر امنيت غذايى معتقدند اگر سرمايهگذارىهاى صحيح و توجههاى مناسب به كشاورزى تنها استانى مثل خوزستان گردد، بهدليل داشتن منابع عظيم زمينى و زيرزمينى، اين استان بهتنهايى مىتواند مثلا در بخش علوفه دام، تمامى علوفه مورد نياز خاورميانه را تأمين و ارزآورى بهاندازه تمام چاههاى نفت خوزستان داشته باشد.
مسأله افزايش جمعيت يك مسألهاى حياتى و راهبردى براى هر جامعهاى است كه داراى آيندهنگرى و چشمانداز در فتح قلهها است، بهطورىكه در جامعه اروپا بهعلت فقدان جهانبينى معرفتى، بنيان خانوادهها متلاشى شده و ازدواج و ادامهى بقا با تفكرات مادى حاكمه در جامعه صنعتى اروپا در تضاد شديد است بههميندليل نرخ رشد منفى را در اين كشورهاى مرفه و ثروتمند تجربه مىكنيم و با ترفندهاى مختلف غير اخلاقى و با تمنا از روشهاى مذموم از جمله تلقيح مصنوعى، شبيهسازى انسان و حتى رحمهاى اجارهاى زنان فقير، بهدنبال ادامه حيات خود هستند.
كشور ايران كه امروز يكى از كشورهاى جوان در دنيا مطرح است، برآورد مىشود درسال 2030 به كشورى با هرم سنى معكوس و با تركيب جمعيتى پير مبدل گردد. بدون شك منابع انسانى جوان، موتور متحرك و پيشبرنده هر جامعهاى هستند و چرخهاى پيشرفت و توسعه با نيروى خلاق و جوان به حركت در مىآيد و جامعهى مصرفزده، وابسته و بىخاصيت كه جرأت هيچگونه نوآورى و شجاعت ابتكار ندارد و تن به هر ذلت و خوارى مىدهد، از مختصات جامعهاى ايستا، سكون و پير و فرتوت مىباشد كه از ديدگاه امنيت ملى و پايدار در استراتژىهاى هر مملكتى، جمعيت جوان نكتهاى غير قابل اغماض مىباشد.
از نگاه ديگر، شيعه بهعنوان يك مكتب جهانى و رهايىبخش و اسكتبارستيز براى اثربخشى در جامعه ظلمانى، نيازمند آن است كه همواره عقبه جمعيتى بالا و بانشاط و شجاع را داشته باشد. اين مكتب جهانشمول هر چند گستره و بعد معنوى آن بهواسطه مبناى فطرى كه دارد دير يا زود سيطره عالم را فرا خواهد گرفت و خواه ناخواه اين تفكر ناب، بندهاى درهم تنيده استكبار را مضمحل خواهد ساخت ولى نبايد غفلت كرد كه اين دشمنان مكتب سرخ شهادت و سبز مهدويت از هيچ سنگاندازى و از هيچ ابزارى در تحقيرساختن و محدودساختن آن ابا ندارند و نخواهند داشت بهگونهاىكه حتى مايلند قشر مسلمان غير شيعه خنثى جمعيتى افزونتر از شيعه علوى داشته باشد كه نيازمند آن هستيم ضمن حفظ وحدت، نسبت به اين اقدامات خبيثانه كه نشأتگرفته از آبشخور صهيونيست است با نگاهى جامع بنگريم.
در اثناى اين ترفند تغيير جمعيت تركيبى مسلمان غير شيعه ايران هدف اصلى آماج حملات بوده و تلاشهاى بىشمارى شده كه با حمايتهاى مالى و معنوى در قالبهاى گوناگون قومى و قبيلهاى، زبانى و لهجهاى و حتى امنيتى، جمعيت غير شيعه را افزايش دهند كه در اين بين سهم نحله ضاله وهابيت، اين نطفه حرامزاده انگليسى - عربى بيش از بيش بوده است.
متاسفانه در خواب غلفت خودمان، تركيب جمعيت در استانهاى استراتژيك كشور بهصورت خزنده و پنهان در حال تغيير است. بهطورىكه در استانهاى آذربايجان غربى، سيستان و بلوچستان و خوزستان و برخى استانهاى ديگر رفته رفته شيعه به يك اقليت محدود و بىتاثير تبديل گرديده است و باز متأسفانه بهعلت غفلت مسؤولين امنيتى، شاهديم در استانى بسيار استراتژيك مثل خوزستان كه مهد و دروازه ورود شيعه به ايران بوده، وهابيت از فقر حاشيههاى اهواز و ساير شهرهاى خوزستان سوءاستفاده كرده و با سياست تطميع، فريب و اغوا و تهييج احساسات متعصبانه نسبت به زبان و قوميت، پايگاهى اجتماعى با عقايد خاص وهابيت براى خود دستوپا كرده است كه داشتن جمعيت بالاى افراد خانوادههاى حاشيهنشين به ايننان اين فرصت را داده كه بهشكلى نرم و حسابشده، فرهنگ و مذهب مدنظر خود را غالب نمايند و حتى شاهديم هماكنون وهابيت با اين لشگر حاشيهنشين، داراى وزن مخصوص در انتخابات محلى و استانى گرديده است.
امروزه بهنظر نياز مبرم است تا كار از كار نگذشته با بازگشت به خويشتن خويش و بازتعريف ارزشهاى معنوى خود و تمسك به ارزشهاى دينى و ملى خودمان و رهنمودهاى قران كريم، بنيان خانواده را محترم و مقدس شمرده و بدان احترام بگذاريم و سرمايههاى معنوى از جمله ازدواج، مهر ومودت و سكينه بهعنوان سنت موكده پيامبر و احياى واژگان از جمله فرزند موهبت الهى، فرزند صالح گلى از گلهاى بهشت و ايجاد راهكارهاى آسان دستيابى به ازدواج دايمى بهعنوان تنها ابزار بقاى نسل، مسأله افزايش جمعيت و تكثر اولاد را جدى بگيريم. بلاشك با حاكمشدن نگاه معرفتى بر روابط اجتماعىمان، ازدواجها به امرى آسان و تسهيلشده مبدل گرديده و بدعتهاى مذموم كه بهعنوان تهديدهاى جدى زندگى مشترك بيان مىگردند از جمله مهريههاى سنگين و تجملات غير لازم و پيششرطهاى غيرمنطقى كه سعادتآور نيستند، برچيده خواهد شد و شاهد تقويت بنيان خانواده و كاهش پديده طلاق و تبعات طلاق از جمله افزايش بزهكارى در جامعه خواهيم بود. بايد به قانون طبيعت كه همانا بقاى نسل است احترام بگذاريم و يادمان باشد كارى نكنيم كه به قانون طبيعت بر بخورد.
با ادامه نرخ رشد كنونى جمعيت كه حدود 6/1 است، هرم سنى كشور به سوى افزايش جمعيت ميانسال پيش مىرود كه تهديدى براى اقتدار ملى ايران است و ما با خطر سونامى پيرى جمعيت مواجه هستيم كه اگر تدبيرى انديشيده نشود در چاله جمعيتى قرار مىگيريم.
مطابق گزارشهاى سازمانهاى بينالملل در صورتىكه كاهش رشد جمعيت كشور با نرخ فعلى ادامه يابد، در 80 سال آينده، ايران جمعيتى حدود 31ميليون نفر خواهد داشت كه نيمى از آنرا افراد بسيار پير تشكيل مىدهند. بنابراين با توجه به كمبود نيروى انسانى كافى، عملاً كشور دچار تحديدهاى بزرگ امنيتى و اقتصادى خواهد شد.
كمبود نيروى جوان كه از ويژگىهايى همچون، نشاط، انرژى فراوان، ابتكار، خلاقيت و استعداد بهرهمند هستند، باعث اين خواهد شد كه در آيندهاى نه چندان دور، كشور دچار بحران عدم نيروى جوان شده و در روند پيشرفت كشور تزلزل ايجاد شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران و جمعى از مسؤولان نظام اسلامى كه در اين هفته برگزار شد، نكاتى را درباره سياستهاى كلى افزايش جمعيت مطرح كردند و توصيههايى را درباره طرح اخير مجلس براى تصويب طرحهاى مشوق افزايش جمعيت داشتند. ايشان در بخشى از سخنانشان تأكيد كردند: مسأله تحديد نسل براى كشور ما خطر است؛ من به شما عرض بكنم. محدودكردن نسل، براى كشور ما يك خطر بزرگى است. ما در منطقه خطر، مبالغ زيادى پيش رفتيم، بايد برگرديم؛ مىتوانستيم جلوى اينكار را بگيريم، نگرفتيم. آنچه متخصصين و كارشناسان، با نگاههاى علمى، با دقت علمى بررسى كردهاند، ما را به اين نتيجه مىرساند كه با اين روند كنونى، كشور در آينده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پيرى عمومى خواهد شد. اين تحديد نسل، چيز بدى است. البته شنيدم در مجلس طرحى در حال بررسى است؛ منتهى آنطوركه براى ما نقل كردند، آن طرح جواب نمىدهد؛ اين مقدارىكه در اين طرح ديده شده، جوابگو نيست. مسؤولين و علاقهمندان و آشنايان با مقتضيات اينكار در مجلس، بايد توجه كنند و درست انجام دهند.
كليدواژهى بسيار مهمى كه رهبرى عزيز در بياناتشان از آن استفاده كردند، كليد واژهى «تحديد نسل» بود، تفكرى كه نسل جامعه و مردم ما را تحديد كرده و آنرا به خطر مىاندازد. تحديدى كه موجب شده ما در آيندهاى نه چندان دور شاهد كشورى باشيم كه دچار كمبود نيروى جوان است و اين يعنى سدى برابر پيشرفتهاى بعدى كشور ما. نمىتوان انكار كرد كه در طول دهه گذشته بهدلايل متعددى، ازجمله بحرانهاى اقتصادى و بىثباتى و عدماطمينان در چشماندازها در اين زمينه، شاهد بالارفتن شديد سن ازدواج و كاهش شديد نرخ بارورى بودهايم. هر چند اين روندها، روندهايى جهانى نيز هستند اما در ايران شتاب بيش از حد استاندارد خود بوده است.
يكى از عوامل اين پديده شوم در كشور بيكارى و كمبود شغل براى جوانان است. وقتىكه كارى براى جوان نباشد، ازدواجى هم وجود نخواهد داشت و وقتى سن ازدواج بالا برود و بعد از ازدواج توانايى اقتصادى بهجهت ادارهى بيش از يك فرزند نباشد، پديدهى تكفرزندى بهوجود خواهد آمد. با وجود اينكه تنها 4 ميليون فرصت شغلى در سالهاى 89 و 90 توسط دولت دهم در كشور ايجاد شده، اما همچنان شاهد اين هستيم كه بيش از اين آمارها به اشتغالزايى نيازمنديم.
همچنين توجه به مسألهى آموزش و فرهنگسازى در بين مردم جامعه يكى از راههاى مبارزه با اين تفكر غلط و شعارزدگى غربى مىباشد. امرى كه در حال حاضر در كشور ما در حال رواج است، مدتها پيش در غرب و بهوسيلهى سران غربى بهجهت سوءاستفاده از افراد جامعه اجرا شد تا شاهد اين باشيم كه بنيان خانواده در غرب از هم پاشيده و مفهموم خانواده در كشورهاى غربى ناآشنا و غريب بشود. شايد بتوان گفت اين سبك زندگى كه در حال حاضر گريبانگير خانوادههاى ايرانى در موضوع زاد و ولد شده است، نوعى تفكر غربى و سبك زندگى غربى مىباشد كه رفته رفته بهوسيلهى غرب در كشور ما فرهنگسازى و جا افتاده است.
شايد وقت آن رسيده كه تعارف را كنار بگذاريم و بهدنبال برنامهريزى دقيقى براى ثبات جمعيت در كشور ايران اسلامى باشيم.
در غرب و كشورهاى غربى از 50 سال قبل، مشوقهاى جمعيتى در نظر گرفته شده است اما بهدليل تغيير هرم سنى و تغييرات فرهنگى و نگاه لذتگرا به انسان، اين مشوقها نتوانسته است كارايى لازم را داشته باشد و اگر هماكنون براى پيرى جمعيت كشور تدبيرى انديشيده نشود، كار، توليد و توسعه اقتصادى كشور با بحران مواجه مىشود.