ایران پرسمان
نواب صفوی و آیت الله بروجردی و موضوع تشکیل حکومت دینی
شنبه 9 تیر 1397 - 10:28:56 AM
اندیشه قم
پرسمان نیوز - برخی در خاطرات خود درباره عدم استقبال آیت الله بروجردی از نواب صفوی و فدائیان اسلام که به دنبال مبارزه و تشکیل حکومت دینی بودند، آورده اند که آیت الله بروجردی به آنها چنین گفت؛ بزرگ ترین اشكال کار شما آن است كه شاه نهایتاً با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد، با این اسلحه می شود مقابله كرد ولی اگر شما به جای او نشستید ، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است كه به جان مردم می اندازید با این اسلحه نمی توان مقابله كرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود و نهایتاً از بین میرود..![1]
این اظهارات که به عنوان نقل خاطره از آیت الله بروجردی درباره شهید نواب صفوی و یارانش انتشار یافته است که اولاً که از نظر پژوهش تاریخی نمی توان به آن اعتماد نمود چرا که نه با مبانی مرحوم بروجردی (ره) سازگاری دارد[2] و نه با مبانی امام خمینی (ره) که انتشارات منتسب به ایشان، این کتاب را چاپ کرده اند، زیرا ناقل سخنانی که از آیت الله بروجردی نقل کلام کرده یعنی ناقل اول و بلاواسطه آن معلوم نیست چه کسانی هستند و به تعبیری منبع مستقیم و بلاواسطه این سخنان برای ما افراد مجهولی هستند لذا این گونه نقل خاطرات از لحاظ پژوهشی قابل اعتنا و قابل اعتماد نیست.
ثانیاً این که یکی از مهم ترین مسائل مورد بحث در حوزه اندیشه اسلام، موضوع مهم «حکومت در اسلام» است
لذا یکی از اقدامات نواب صفوی، نگارش طرحی برای تشکیل حکومت اسلامی بود که در قالب کتاب «راهنمای حقایق» در سال 1329 قمری منتشر شد، نواب صفوی در این کتاب دیدگاه های خود را در زمینه نحوه اداره حکومت اسلامی و برنامه عملی آن را بیان داشته و به همین جهت این کتاب به عنوان مانیفیست فدائیان اسلام مشهور شده است، البته اعتقاد به لزوم تشکیل حکومت اسلامی و احتراز از حکومت طاغوت دیدگاهی نبود که صرفاً به نواب اختصاص داشته باشد بلکه این دیدگاه در میان علمای تشیع سابقه ای به پیشینه آغاز اسلام داشت و در واقع حکومت اسلامی در عصر غیبت دنباله حکومت اسلامی پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان معصومین علیهم السلام در عصر حضور به شمار می آمد و به همین دلیل هیچ یک از علما و فقهای شیعه با اصل این موضوع مشکلی نداشتند، بلکه آنچه بیشتر مورد اختلاف بود در باره فراهم شدن زمینه های تشکیل حکومت اسلامی بود که اکثریت علما در طول تاریخ اعتقاد داشتند این زمینه ها فراهم نبوده و به همین دلیل اقدامی هم برای تشکیل حکومت نمی کردند، ضمن اینکه اکثریت علما معتقد به این بودند که باید زمینه های تشکیل حکومت دینی فراهم شود تا فقیه جامع الشرایط بر علیه حکومت طاغوت قیام کرده و حکومت را بر عهده بگیرد ولی امثال نواب این شرط را تحصیلی می دانستند و معتقد بودند باید خود زمینه های قیام را فراهم نموده و آنگاه اقدام به تشکیل حکومت اسلامی نمود و این دیدگاهی بود که امام خمینی (ره) نیز بدان معتقد بودند، به قول یکی از اندیشمندان این حوزه، « یکی از امتیازهای برجسته امام خمینی (قدس سره) از دیگر عالمان دین، آن است که دیگران اگر چه ولایت فقیه را قبول داشتند، ولی غالب آنان، شرایط آن را حصولی می دانستند، امّا حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که ولایت را مانند امامت می داند، معتقد است که شرایط اعمال ولایت دو بخش است، بخشی از آن حصولی است و بخش مهم آن تحصیلی می باشد، یعنی باید آن شرایط را به دست آورد و این گونه نیست که اگر مردم حاضر شدند و امکان داشت که بدون خطر، نظام اسلامی تاسیس شود، فقط در این شرایط حاصل شده، بر فقیه جامع اوصاف رهبری لازم باشد زمام نظام را به دست گیرد، بلکه بسیاری از شرایط ولایت فقیه، تحصیلی می باشد و مانند وضو برای نماز است که باید آن را به دست آورد، نه حصولی مثل استطاعت برای حج، که تحصیل آن واجب نیست، به تعبیر علمی، بسیاری از شرایط ولایت فقیه، شرط واجب هستند نه شرط وجوب.[3]»
بر این اساس شهید نواب صفوی در زمینه اعتقاد به اصل تشکیل حکومت اسلامی، هیچ اختلافی با هیچ یک از علما و مراجع نداشتند و اختلافاتی هم که این روزها برخی با تمسک به برخی خاطرات، نقل می کنند در باره اصل تشکیل حکومت دینی و اموری از این قبیل نبود، بلکه اختلاف در باره شرایط و زمینه های عملی ساختن حکومت دینی و وظایف حوزه های علمیه در عصر غیبت بود، به گونه ای که کسانی همچون نواب صفوی و بعدها امام خمینی (ره)، معتقد بودند در حال حاضر زمینه های لازم برای تشکیل حکومت دینی به دست ولی فقیه جامع الشرایط فراهم است، امّا از منظر کسانی همچون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، هنوز زمینه ای برای تشکیل حکومت دینی فراهم نشده و بهتر است تا فراهم شدن آن شرایط، اصل و اساس حوزه های علمیه تقویت شود، به ویژه اینکه مقطع زمانی مورد بحث نزدیک به دورانی است که رضاشاه با سیاست های دین ستیزانه اش اقدامات فراوانی برای ریشه کنی اساس حوزه های علمیه انجام داده بود و به همین دلیل افرادی همچون مرحوم آیت الله حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم و نیز مرحوم بروجردی، تلاش داشتند تا با احیای دوباره حوزه های علمیه، اساس شریعت و نیز حوزه های علمیه را حفظ نمایند، چه اینکه بدون حوزه علمیه قوی و مستحکم و دانش آموختگان فاضل و قوی، تلاش ها برای دست یابی به آرمان اسلام در زمینه حکومت اسلامی هم بی اثر خواهد بود، چنانکه مشاهده می کنیم که امام خمینی (ره) و اکثریت کسانی که در آغاز و پیشبرد نهضت نقش اساسی داشتند، شاگردان و پرورش یافتگان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) و حوزه علمیه ای بودند که آن مرحوم و امثال مرحوم حائری یزدی حفظ و تقویت نموده بودند.
بنابراین مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) معتقد به لزوم تشکیل حکومت دینی بودند، ولی در عین حال زمینه را برای قیام و تشکیل حکومت دینی مناسب ندیده و بیش از هر چیز به دنبال حفظ اساس حوزه های علمیه و تقویت بنیان های دینی بودند و این نگاه را که مبتنی بر احتیاط حداکثری بود تا آخر عمر حفظ نمودند ولی شهید نواب صفوی و یارانش از جوانان پر شور و دلباخته ای بودند که با انگیزه دینی وارد صحنه مبارزه با رژیم پهلوی شده بودند و در حین ارتباط با علمای آن زمان و نیز اخذ مجوّزات شرعی برای حرکت و مبارزه ای که آغاز کرده بودند[4]، ملاحظات پیش گفته و مصلحت اندیشی های مرحوم آیت الله بروجردی نسبت به برخی مسائل را نداشتند، موضوعی که در این خصوص نمی توان آن را نادیده انگاشت، این است که در فضای مخوف و دهشتناک آن زمان حرکت پرشور و انقلابی نواب و یارانش که با خلوص و انگیزه دینی همراه بود در واقع توانست الهام بخش مبارزه و حرکت انقلابی برای یاران امام خمینی (ره) باشد، در این میان گرچه آنان مورد بی مهری برخی از اطرافیان آیت الله بروجردی قرار گرفتند ولی این موضوع دلیل بر نفی حرکت خالصانه آنان و نیز اهداف به حق آنان نبود چرا که مرحوم آیت الله بروجردی همانگونه که اشاره کردیم، ملاحظاتی داشتند که حتی نسبت به نهضت ملی شدن صعنت نفت که توسط آیت الله کاشانی آغاز گردیده بود ورود پیدا نکردند و این رویکرد آیت الله بروجردی دلیل بر نفی حرکت آیت الله کاشانی نبود، ملّتی برای رسیدن به خواسته به حقشان یعنی ملی شدن صنعت نفت حرکتی را آغاز کرده بود که اگر مصدق هم چنان همکاری می کرد به نتیجه مطلوب خود می رسید، لذا دلیلی نداشت که مرحوم بروجردی با آن مخالفت کند، آیت الله بروجردی به دنبال تقویت نهاد دین در آن عصر بود که بتواند با حضور حداکثری آن نقش مؤثر خویش را داشته باشد و همین حرکت ارزشمند آیت الله بروجردی در جهت تقویت نهاد دین، زمینه ساز تربیت نیروهای ابلاغ کننده پیام امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی گردید.
پی‌نوشت‌ها:
[1]. صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شده آورده است:
در یكی از روزهای بهار سال 1331 كه نوجوانی 9 ساله بودم، گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند...
"نواب صفوی" و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند كه ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند!
از پدرم شنیدم كه چند روز بعد كه اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند كه چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید!؟
ایشان در جواب می گویند:
این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان) را جایگزین او كنند.
شخصی می پرسد: مگر چه اشكالی دارد!؟
آیت الله بروجردی پاسخ داد:
بزرگ ترین اشكال آن است كه شاه نهایتا با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد، با این اسلحه می شود مقابله كرد!
ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است كه به جان مردم می اندازید با این اسلحه نمی توان مقابله كرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود و نهایتا از بین میرود..!
[2]. خلاصه دیدگاه و مبنای حضرت آیت اللَّه بروجردی (ره) درباره حکومت دینی در عصر در تقریرات ایشان چنین آمده :
1- در هر كشوری امور مهمه سیاسی، اجتماعی وجود دارد كه از وظایف رهبر و زمامدار می‏باشد.
2- در دین مقدس اسلام، قوانینی از قبیل دفاع، اجرای حدود، قضاوت، وصول مالیات‏ها، ایجاد نظم اجتماع، حفظ سرحدّات و مرزهای كشور و... از امور سیاسی وجود دارد.
3- شیعه و سنّی بر این امر اتفاق دارند كه، در محیط اسلام و مملكت اسلامی، وجود سیاست‏گذار و رهبری كه امور مسلمین را تدبیر كند لازم است، بلكه این مسأله از ضروریات اسلام است.
4- ائمه اطهارعلیهم السلام برای شیعه، افرادی را نصب كرده‏اند كه در صورت عدم رجوع به ائمه‏علیهم السلام، به آنها رجوع شود و این نصب منحصر است در فقیه و غیر فقیه صلاحیت این كار را ندارد.
5- در اسلام، دین با سیاست به هم آمیخته و مردان خدا از سیاست جدا نیستند و رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در عین این كه مردم را ارشاد و هدایت می‏كردند و نماز جمعه و جماعت اقامه می‏نمودند، رهبری و كارهای سیاسی جامعه را نیز اداره می‏كردند.
6- شارع مقدس اسلام، هرگز راضی به تعطیل شدن قوانین سیاسی و اجتماعی اسلام نمی‏شود.
7- احدی نگفته كه از طرف ائمه‏علیهم السلام و به نیابت آنان، برای امور سیاسی و رهبری امّت، غیر از فقیه، كسی تعیین شده است و در نتیجه تعیین و نصب فقیه از طرف ائمه‏علیهم السلام به ولایت عامّه، قطعی و مسلم می‏گردد.
8- اگر روایت هم نبود، ولایت فقیه فی‏الجمله، ثابت و غیرقابل انكار می‏بود. ( البدر الزاهر، تقریرات درس حضرت آیت اللَّه بروجردی(ره)، ص 52-57 )
[3] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، نشر اسراء، ص 284.
[4]. به قول حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی که از نزدیک در جریان بسیاری از تحولات مرتبط با نواب صفوی و روابط وی با مرجعیت دینی بوده است « ایادی رژیم و متحجران حوزه علمیه چنین وانمود می‌کردند که امثال نواب صفوی نمی‌گذارند، طلبه‌ها درس بخوانند در حالی که این امر صحت نداشت. این تبلیغات موجب شد که آیت‌الله بروجردی با حرکت شهید نواب صفوی موافق نباشند... شایعات زیادی در رابطه با روابط شهید نواب صفوی با مراجع وجود دارد که در صورتی که چنین نبود. آیت‌الله صدر، آیت‌الله خوانساری و در کل روحانیت مترقی، هوادار شهید نواب صفوی و خواستار تغییرات بودند. همچنین آیت‌الله کاشانی نواب را از فرزندان خود می‌دانست. جعل سخنان آیت‌الله بروجردی درباره نواب صفوی، مصاحبه با سیدهادی خسروشاهی، خبرگزاری فارس،http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911027000759
مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات ـ حوزه علمیه قم

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/660/نواب-صفوی-و-آیت-الله-بروجردی-و-موضوع-تشکیل-حکومت-دینی
بستن   چاپ