غبارزدایی محتاطانه از سینمای جنگ
شنبه 5 خرداد 1397 - 2:31:21 PM
|
|
پرسمان نیوز - از اینجا تا ابدیت: بررسی تطبیقی سینمای ایران و جهان تلاش مهدویان در «ایستاده در غبار» برای دستیابی به زبان و فرمی تازه در روایت را نمیتوان نادیده گرفت، اما این تلاش زمانی کاملا به بار مینشیند که ما هوشمدانه بتوانیم تمعیدات مناسب برای جذابیت کارمان و ارتباط گسترده با تماشاگر را به کار ببریم و آنقدر خومان را در بند و محصور نگاه وفادرانه به زبان مستند و منابع تاریخی نکنیم. جواد طوسی منتقدد سینما یکی از مشخصههای بارز و قابل بحث سینمای ایران در این دوران، شکلیابی ژانری بود که پیش از انقلاب اصلا موضوعیت نداشت. وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله، توفیق اجباری برای سیر مراحل تکوینی و هویتمندی «ژانر جنگی» بود. طبیعتا موجودات اولیهی «ژانر» و حیات بعدی آن تابع شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن جامعه است. روی همین اصل، با توجه به چگونگی وقوع جنگ ایران و عراق و نحوهی دفاع و مقاومت در این سیر تاریخی باید بپذیریم که تولیدات برتر و ارزشمند و ماندگار ژانر جنگی سینمای ما از نظر مضمون و ساختار و فرم روایی با سینمای جنگ دیگر کشورها (بهویژه آمریکا) تفاوت آشکار دارد. یکی از همین تفاوتها لحن و قالب مستند گونهی شماری از تولیدات جنگی ما (اعم از فیلم و مجموعه تلویزیونی) در سالهای دور و نزدیک است. به عنوان چند نمونهی شاخص، میتوان به مجموعهی «روایت فتح» شهید مرتضی آوینی و فیلمهای «مهاجر» و «دیدهبان» ابراهیم حاتمیکیا ،«سفر به چزابه» و «نجات یافتگان» رسول ملاقلیپور، «هور در آتش» عزیزالله حمید نژاد و فصل افتتاحیه فیلمهای «کیمیا» و «سرزمین خورشید» احمد رضا درویش و مجموعه تلویزیونی«آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» محمد حسین مهدویان اشاره کرد که مضامین و وجوه ساختاریشان، نسبت و شباهتی با تولیدات جنگی سینمای جهان ندارد. محمد حسین مهدویان همان قالب مستند بازسازی شدهی مجموعهی تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» را برای اولین تجربه بلند سینماییاش «استاده در غبار» به کار برده، با این تفاوت که اینجا کلیت فیلم روی شخصیت احمد متوسلیان بنا شده است. هدف مهدویان این بوده که با انتخاب رزمنده و فرماندهی با خصوصیات فردی و شخصیتی و دیسیپلین نظامی و نحوهی زندگی و سرنوشت احمد متوسلیان، شمایلی از قهرمان را در سینمای مستند پایهریزی کند. نفس حضور قهرمان (حتی در یک اثر با زیر بنای مستند)، وجه روایی را در کنار و همعرض آن ایجاب میکند. ولی ساحت مردانهای که مهدویان برای قهرمان خود از دل تاریخ و منابع موجود در نظر گرفته، آن وجوه سمپاتیک امروزی و باب طبع و سلیقهی طیفهای مختلف را ندارد. اساسا بها دادن به عنصر قهرمان باوفاداری محض به واقعیت تاریخی و عینی مرتبط با شخصیت انتخابی، توجیه منطقی ندارد. وقتی من در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس میخواهم در کنار مستندگرایی به قهرمان تکیه کنم و با این قهرمانم به یک روایتپردازی تاریخی بپردازم، لزوما میباید قواعد بازی را رعایت کنم. اما مهدویان ترجیج میدهد قمرمانش را با همان خطوط و استنادات تاریخی و واقعی (حتی بدون دراماتیزه کرده برخی از حوادث و رخدادهای زندگی احمد متوسلیان و پررنگ کردن افرادی که به طریقی در زندگی او نقش عاطفی و تاثیرگذار داشتهاند) تصویر کند. مثلاً قد بودن و رفتار تند و عصبی احمد متوسلیان در برخورد با برخی از دوربریهایش در محیط جبهه و جنگ، تا حدی میتواند برای شخصیت یک قهرمان جذاب و قابل توجیه باشد. اما اگر بخواهی این خصایص را در وجود یک شخص بیش از حد پررنگ کنی و متقابلا رفتار دوستانه و جوانمردانهاش را (مثل برخوردی که در جمع رزمندگان با شهید وزوایی داشت) و نگاهی عاطفی مجموعهی زنان به او (اعم از مادر و خواهرش و مدینه کاتبی، پرستار بیمارستانی که احمد متوسلیان در آنجا بستری شد) را کمرنگ نشان دهی، کمیت این قهرمان میلنگد و جاذبهی تصویریاش را از دست میدهد. وانگهی دوربین 16 میلی متری نگاتیو برای چنین قهرمانی که بنا به صلاحدید کارگردان میباید فقط فقط رنگ و بو و حال و هوای دهه 60 را داشته باشد و از این دنیا و فضا خارج نشود، چندان نمیتواند شقالقمر کند. به همین دلیل و براساس افراط مهدویان در وفاداری به واقعیت و دههی تاریخی 60، ما آن صلابت و وجه اسطورهای مورد نظر را در احمد متوسلیان «ایستاده در غبار» چندان نمیبینیم. فیلم صحنههایی مثل مکث دوربین بر قامت افراشتهی احمد متوسلیان در جبهه نبرد در شرایطی که گوشی بیسیم را رو به بالا در جهت صدای آتشبار و گلولهها گرفته، کم دارد اما استفاده از حرکت اسلموموشن در موکد کردن مقاطع حساس زندگی احمد متوسلیان، همه جا کاربرد مثبتی ندارد. نمونهاش صحنه پایانیست که احمد متوسلیان در حین سوار اتومبیل شدن در منطقه لبنان، با حرکت آهسته حالتی غلوآمیز و تصنعی پیدا میکند. کهنگی تصاویر هدی بهروز و طراحی صحنه و لباس چشمگیر و کمنظیر محمدرضا شجاعی، از نقاط ارزشمند «ایستاده در غبار» که در نمایش و ثبت بدون رتوش و باورپذیر یک دوران پر تب و تاب تاریخ معاصر نقش مهمی دارند. تلاش محمد حسین مهدویان در «ایستاده در غبار» برای دستیابی به زبان وفرمی تازه در روایت را نمیتوان نادیده گرفت، اما این تلاش زمانی کاملاً به بار مینشیند که ما هوشمندانه بتوانیم تمهیدات مناسب برای جذابیت کارمان و ارتباط گستردهتر با تماشاگر را به کار ببریم و آنقدر خودمان را در بند و محصور نگاه وفادارانه به زبان مستند و منابع تاریخی (تا حدی که سوژه محوریمان تحریف نشود) نکنیم. چند نمونه در تاریخ سینمای جهان مانند «نبرد الجزیره» جیلوپونته کورو و «و تمام مردان رئیس جمهور» آلن جی پاکولا با رتیم و ضرباهنگ و تعلیقهای به موقع و شوکدهنده در فیلم جنگی الیوراستون (جوخه، متولد چهارم ژوئیه، آسمان و زمین) و «غلاف تمام فلزی» استانلی کویر یک و «اینک آخرالزمان» فرانسیس فورد کاپولا و «تلفات جنگی» برایان دیپالما و «خط قرمز باریک» ترنس مالیک بیانگر استفاده درست و حساب شده از لحن و بیان مستند در دل قصه و روایت هستند. یک نمونه استثنایی هم در مورد شمایل نگاری سنجیده و پر کشش در سینمای قصهپرداز و شخصیت محور جنگی جهان سراغ داریم؛ «ژنرال باتن» فرانکلین جی. شافنر با بازی خیره کننده «جرج سی اسکات» که تصویری متفاوت را از وقایعنگاری زندگی یک فرمانده سختگیر و خودرای جنگی ارائه میدهد.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/4720/غبارزدایی-محتاطانه-از-سینمای-جنگ
|