ایران پرسمان
کدام سازندگی؟ کدام کارگزاران؟
چهارشنبه 16 مرداد 1398 - 20:03:08
ایران پرسمان -
کدام سازندگی؟ کدام کارگزاران؟
k ١.٣
٠
صبح نو / متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
سعید آجورلو | روزنامه سازندگی در شماره سه‌شنبه ١٥مرداد1398 تیتر یک خود را به شرایط سیاسی آقای محمدباقر قالیباف اختصاص داده است. چند نکته درباره این موضوع قابل‌بیان است:
1. کاریکاتور روزنامه سازندگی توهین‌آمیز و غیراخلاقی است و در آن، شأن یکی از سیاستمداران به‌هیچ‌وجه رعایت نشده است. چنین اقدامی ‌در فرهنگ عمومی ‌و سیاسی ایران معنایی جز تخریب سوژه را به ذهن متبادر نمی‌کند و از این نظر، لازم است مدیران روزنامه خطای خود را در تخریب قالیباف بپذیرند و این خطا را تصحیح کنند؛
2. آقای قوچانی در طول فعالیت رسانه‌ای خود که مدت‌ها از آن می‌گذرد، رفته‌رفته به طیف میانه نزدیک شده‌ است که البته در‌این‌میان، کار حزبی در کارگزاران هم شاید به این روند کمک کرده باشد. باوجوداین، موجب تعجب است که او اینچنین جانب افراط را می‌گیرد و چشم بر عکس روی جلد می‌بندد و در مقاله خود که سعی کرده جانب تحلیل را نگاه دارد، بازهم طعنه‌هایی روانه رقیب می‌کند. اقدام او نه با مبانی رسانه‌ای سازگار است، نه با فعالیت حزبی می‌خواند و نه با میانه‌روی میانه‌ای دارد.
3. سوالی که شاید باید پاسخش را از مدیران این روزنامه شنید، نسبت لیبرالیسم با تخریب رقیب است. آیا آزادی مدنظر لیبرالیسم آنقدر موسع و گشاده است که بتوان با بدترین شکل و فرم تصویر رقیب را بر صفحه اول آورد و تخریبش کرد؟ اگر چنین است؛ پس اگر روزگاری مخالفان حزب کارگزاران و منتقدان اصلاح‌طلبان به چنین شیوه‌های مخربی روی آوردند، نباید دوستان اصلاح‌طلب به آن‌ها طعن بزنند و لعن و نفرین کنند. اگر تخریب رسم لیبرالیسم است، نباید بر رفلکس‌پذیربودنش نقد داشته باشند و اگر لیبرالیسم راه را بر افراطی‌گری در ژورنالیسم نمی‌بندد، دیگر راه بر گله اصلاح‌طلبان بسته است.
4. نگرش اصلاح‌طلبان در ١٤ سال گذشته به قالیباف حاکی از سوءظن و سوءنیت بوده است، چه در سال 1384 که قوچانی می‌گوید قالیباف فردی میانه‌رو در سیاست ایران بوده است، اصلاح‌طلبان از تخریب کم نگذاشتند و زمینه برکشیدن احمدی‌نژاد در سیاست ایران را فراهم کردند، چه در سال 1392 که به‌ناروا آقای حسن روحانی که خود چهره‌ای امنیتی-سیاسی بود، قالیباف را سرهنگ نامید و از گازانبر سخن گفت و چه در سال 1396 که آقای جهانگیری به‌عنوان نامزد پوششی، شمشیر به روی او کشید. دلیلش مشخص است: قدرت‌گرفتن قالیباف که سازندگی «تکنوکرات حزب‌اللهی» می‌نامندش، دو طیف اصلی سیاست را به‌گوشه می‌راند؛ به‌نحوی که چپ و راست هیچ‌یک نه می‌توانند نفع دوستی ببرند و نه نفع دشمنی. اینچنین است که در همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد.
5. ظهور قالیباف در سیاست ایران، نسل جدیدی از اصول‌گرایان را نوید می‌داد که پایی در جامعه داشتند و پایی در قدرت که این تفاوت اصول‌گرایی با راست‌گرایی بود. راست‌گرایانی که پس از سال 1376 به گوشه سیاست رفتند و درنهایت از سال 1388، زمانی‌که بدون بدنه اجتماعی بودند، جذب اصلاح‌طلبان شدند. تولد افرادی مانند قالیباف در سیاست ایران، پاسخی به دوم خرداد بود و نقطه عطفی در اجتماعی‌شدن جناح راست. همزمان در سال 1384، پدیده‌ای مانند احمدی‌نژاد هم در همین چارچوب وارد فضای قدرت ایران شد. تخریب قالیباف را باید از همین زاویه تحلیل کرد. اصول‌گرایان دارای اقبال اجتماعی همواره با حمله اصلاح‌طلبان مواجه شده‌اند. از دیدگاه آن‌ها، اصول‌گرای خوب اصول‌گرای بدون رأی است که اگر کارآمد هم نباشد، چه بهتر. پس در تخریب قالیباف دارای رأی و کارآمد نباید کوتاهی کرد. کوتاهی هم نکردند؛
6. اصلاح‌طلبی و شاید چپ اسلامی ‌در طول سالیان حیات سیاسی خود، به‌شدت ایدئولوژیک و در موارد بسیاری تندمزاج بوده است؛ انگار بولدوزری روشن کرده باشند و مدام در کار تخریب رقیب باشند. نمونه واضح آن تخریب‌ هاشمی‌رفسنجانی در دوران اصلاحات و آقای ناطق‌نوری در سال 1376 و آیت‌الله رئیسی در سال 1396 است. چنین کرداری خود نقش فراوانی در تولد راست رادیکال داشته است. طبیعی است که تندروی آقای تاجزاده، سیاستمدارانی چون آقایان رسایی و کریمی‌قدوسی می‌طلبد. چنین است که تخریب، تخریب می‌زاید و دشمنی، دشمنی. منطقی است که جریان کارگزاران که خود زمانه‌ای شلاق تندروی اصلاحات را خورده، پیشقدم شود و برای برانداختن این رسم گام بردارد. قالیباف خود زخم‌خورده این افراط‌هاست.
7. از طعنه‌هایی که سردبیر روزنامه روانه شهردار پیشین تهران می‌کند، برفرازبردن نقدهای جهانگیری به دوران شهرداری دکتر قالیباف است. به نظر زمان رفته‌رفته واقعیت‌ها را روشن خواهد کرد و زمان در حال ثابت‌کردن توانایی‌های جهانگیری در اداره دولت است؛ از اصرار برای ماندن در دولتی که از اختیارات او کاهیده تا شاهکار دلار ٤٢٠٠تومانی. او که در انتخابات 1396 به یاری روحانی آمده بود و از دوران باشکوه دولتداری خود و رفقایش می‌گفت، روزی نیست که از وضع اداره کشور گلایه نکند و همدم مردم نشود. انگار خود، اپوزیسیون دولت است. پخش مجدد مناظره‌های 1396 به نظر برای یادآوری، تذکر و تجربه‌ای برای آینده مناسب است. اداره شهر تهران به‌وسیله اصلاح‌طلبان هم که نیازی به توضیح ندارد که حتی چهره معتدلی چون محسن ‌هاشمی ‌را هم تحمل نکردند و حاصلش تقریبا صفر است. سوال فقط این است که جهانگیری اکنون اداره تهران را مناسب می‌داند که سخنی نمی‌گوید یا اینکه سخنانش در سال 1396 فقط یک بازی سیاسی بود؟ انصاف حکم می‌کند حالا که از انتخابات گذشته‌ایم و با انتخابات فاصله داریم، جهانگیری حداقل یکی‌دو حسن از شهرداری قالیباف و مدیریت اصول‌گرایان بر شهر را بگوید،
بقیه پیشکش.
8. دو جمله در مطلب قوچانی وجود دارد که شاید بحث درباره آن مفید باشد: یکی سوسیالیست خواندن قالیباف و یکی سیاستمدار نبودن او. درباره سوسیالیسم قالیباف که برداشتی از بحث ٩٦درصد است، باید گفت اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان عدالتخواهی نهفته در آن شعار را که درون خود نوعی ستیز با الیگارشی را دنبال می‌کرد، آن‌گونه که خود خواستند، بازنمایی کردند و مردم را مقابل هم قرار دادند. چنین تصویری ساختن واقعا بی‌انصافی بود؛ چراکه نه قالیباف به‌دنبال تضاد اجتماعی بود و نه اساسا چنین ستیزی را مطلوب می‌دانست. البته تردیدی نیست که قالیباف مخالف نئولیبرالیسم است؛ اما هرگز سوسیالیست و پوپولیست نیست. نئولیبرالیسمی‌ که او به آن می‌تازد، از جنس همان سیاست‌هایی است که به سه‌برابرشدن نقدینگی و قیمت دلار و مسکن و بی‌قیدی بازار خودرو انجامیده است.؛اما درباره سیاستمدارنبودن قالیباف، به‌نظر با این توضیح که سیاست بازی قدرت، لابی، پشت‌پرده و اتهام گازانبری‌زدن به کسی باشد که در دوران ریاستش در پلیس، در سالگردهای کوی دانشگاه کمترین تنش را داشت و کمترین برخوردی با دانشجویان کرد، بله، حتما سیاستمدار نیست. قالیباف برای این بازی‌های سیاسی که دو طیف تند چپ و راست گازانبری او را زیرفشار قرار می‌دهند، حتما مناسب نیست و کمی‌ برای این گونه سیاست‌ورزی‌کردن ساده است. البته همین‌طور ساده هم بماند، بهتر است.
9. به‌نظر می‌رسد کارگزاران مانند بقیه اصلاح‌طلبان، قالیباف را برای ١٤٠٠ ،گزینه‌ای جدی می‌دانند؛ چراکه پس از سیل تخریب‌ها، هنوز قالیباف، قالیباف است. اکنون در جریان افول جریان‌های رسمی ‌سیاست، گفتمان دولت قوی، مقتدر و کارآمد دوباره به صدر بازخواهد گشت و چنین تغییری در فضای سیاسی کشور حتما مطلوب اصلاحات نخواهد بود. برای شروع‌کردن بازی ١٤٠٠ هنوز خیلی زود
است.
10. درادامه از این هم بگوییم آنچه روزنامه سازندگی درباره محتویات دیدار احمدی‌نژاد و قالیباف نوشته، با واقعیت تطابق ندارد. این دیدار نه سه‌بار که یک‌بار انجام شده و سخن و توافقی درباره ائتلاف میان این دو فرد صورت نگرفته. هر گفت‌و‌گویی به‌معنای توافق و ائتلاف نیست و هر عیادتی نشانه هم‌پیمانی.
11. اگر این توضیحات قانع‌کننده و مکفی بوده، چقدر جوانمردانه است که روزنامه سازندگی خطای خود را تصحیح کند و اگر برای آزادی مخالف خود حرمت قائل است، برای پایان‌دادن به این گونه تخریب‌ها گام بردارد. چقدر خوب می‌شد سیاست و اخلاق بیشتر از همیشه به‌هم نزدیک شوند و شأن سیاستمداران رعایت شود؛ دور از تنگ‌نظری، ستیزه‌جویی و تندروی. وقت مناسبی است که همه ما خطا‌هایمان را تصحیح کنیم؛ چه اصلاح‌طلب چه اصول‌گرا.
12. حالا که کم‌و‌بیش درباره کدام قالیباف سخن گفتیم، وقت مناسبی است که این چالش را ایجاد کنیم که کدام سازندگی؟ کدام کارگزاران؟ کارگزاران میانه‌رو که خود سال‌ها تازیانه مشارکت و اتحاد ملت را خورده یا کارگزاران رادیکال که مشی مشارکت را به‌ارث برده است؟

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/39668/کدام-سازندگی؟-کدام-کارگزاران؟
بستن   چاپ