ایران پرسمان
مسلک بهائي چگونه پيدا شد؟
سه شنبه 27 فروردين 1392 - 10:58:06 AM
در کتاب «الکواکب الدّريه» تأليف آيتي که خود وي مينويسد چندين بار عباس افندي (عبد البها) دست در آن برد و آن را اصلاح کرد و بعد چاپ شد و يکي از بهترين تاريخ بهائي است در صفحه 127 تحت عنوان «قضيه بدشت» مينويسد: «در سال 1264 کبار اصحاب باب يک مصاحبه مهمي و يک اجتماع و کنکاش فوق العاده اي در دشت «بدشت» کرده اند که موضوع عمده آن دو چيز بود...

در کتاب «الکواکب الدّريه» تأليف آيتي که خود وي مينويسد چندين بار عباس افندي (عبد البها) دست در آن برد و آن را اصلاح کرد و بعد چاپ شد و يکي از بهترين تاريخ بهائي است در صفحه 127 تحت عنوان «قضيه بدشت» مينويسد: «در سال 1264 کبار اصحاب باب يک مصاحبه مهمي و يک اجتماع و کنکاش فوق العاده اي در دشت «بدشت» کرده اند که موضوع عمده آن دو چيز بود:

يکي چگونگي نجات و خلاصي نقطه اولي (ميرزا علي محمد باب که در قلعه ماکو زنداني بود) و ديگر در تکاليف دينيه و اينکه آيا فروعات اسلاميه تغيير خواهد کرد يا نه!!» تا آنجا که ميگويد: اکثر تکاليف مبهم و امور درهم بود، بعضي امر جديد را امري مستقيم، و شرعي مستقل ميشناختند و بعضي ديگر آن را تابع شرع اسلام در جزئي و کلي ميدانستند و حتي تغيير در مسائل فروعيه را نيز جايز نميشمردند و بسياري از مسائل واقع ميشد که تباين و تخالف کلي در انظار پيدا ميشد و غالبا قرة العين را حکم کرده جوابي کتبي يا شفاهي از او گرفته قانع ميشدند ..» تا آنجا که ميگويد:

«سپس در موضوع احکام فروعيه سخن رفت بعضي را عقيده اين بود که هر ظهور لاحق اعظم از سابق است و هر خلفي اکبر از سلف و بر اين قياس نقطه اولي (يعني سيد باب که آن موقع در زندان بود) اعظم است از انبياء سلف و مختار است در تغيير احکام فروعيه. بعضي ديگر معتقد شدند که در شريعت اسلاميه تصرف جايز نيست و حضرت باب مروج و مصلح آن خواهد بود، و قرة العين از قسم اول بوده اصرار داشت که بايد بعموم اخطار شود و همه بفهمند که قائم داراي شارعيت است، و حتي شروع شود به بعضي تصرفات و تغييرات از قبيل افطار صوم رمضان و امثالها» تا آنجا که صريحا ميگويد طي يک زد و بندي بالاخره قرة العين پرده را بالا زد و تغيير اسلام و ظهور دين جديد را اعلام کرد، ولي همهمه و دمدمه فرو ننشست و حتي بعضي از آن سرزمين رخت بر بستند و چنان رفتند که ديگر بر نگشتند».

در دشت پر نزهت و خوش آب و هواي بدشت که با بيان قرة العين را چون شمع انجمن در ميان گرفته بودند و مانند گوي غلطان از اين دست بآن دست ميدادند، و از مشاهده آن دلبر هر جايي هوش از سر و دل از دست همه رفته بود، بدون حضور خود امام زمان که بيچاره در زندان و از همه جا بي خبر بود، با اصرار و ابرام و هوا و هوس قرّة العين طنّاز و سکوت احباب در برابر آن شيرين زبان، احکام اسلام را تغيير داده، آزادي مطلق و دين جديد بابي (و قهرا بعد از آن بهائي) بوسيله خواسته و رأي صريح شخص «قرّة العين» تغيير کرد. «1» سپس بکامراني و خوش گذراني پرداختند. ديگر نه منعي و نه مانعي در کار نيست. از نظر دين جديد چه مانعي دارد يک زن متعلق به چند مرد باشد؟! مگر چيزي از او کم مي شود، اگر دين اسلام حرام ميداند دين جديد بابي و بهائي که مانعي نمي بيند؟! خوش مزه اينجاست که در همان کتاب در پايان اين قضيه صريحا مينويسد:

«آنها که طاقت نياورده و رفته بودند، سبب فساد شدند و جمعي از مسلمين بر حضرات (يعني قرّة العين و هوا خواهانش) تاخته ايشان را مضروب و اموالشان را منهوب کرده «آنها را از آن حدود متواري کردند!! اين بود تاريخچه دين جديد بابي و بهائي که ميگويد: دين قائم موعود شيعه است! و ميخواهد اسلام دين منطق و عقل و ريشه دار جهاني را که دنياي متمدّن در برابر احکام متين و خرد پسندش سر فرود آورده، ملغي و با اين سوابق درخشان! و احکام و آيات مشعشع! که نمونه آنها گذشت جهان را بصلاح و رستگاري و عدالت، و حکومت جهاني سوق دهد!

ذات نايافته از هستي بخش

کي تواند که شود هستي بخش

آنچه موجب پيدايش بهائيگري و بقاء و تقويت آنها شده است

علل پيدايش و پيشرفت اين حزب سياسي که رنگ دين و مذهب بخود گرفته اموري است که از جمله اين چند چيز است:

1 عدم توجه علماي شيعه بفتنه باب و بهاء و سهل گرفتن کار آنها بدليل «الباطِلُ يَمُوت بِتَرک ذِکرِه»!

2 نداشتن يک سيستم تبليغي صحيح که بتواند در لباسهاي مختلف و در همه جا و ميان هر طبقه اي راه يافته، و گمراهان بهائي را راهنمائي کرده، جلو تبليغات يا در حقيقت دروغهاي مبلغين بهائي را گرفته مشت خالي آنها را باز کند.

3 وضع آشفته روحانيت که هيچ گونه نظمي و تشکيلاتي ندارد، و کنترلي براي اخلاق و رفتار و درس و برنامه و حتي حفظ لباس افرادش در کار نيست. بطوري که هر بيسر و پائي يا شيادي بآساني ميتواند باين لباس درآيد، و هر گونه لطمه اي را بحيثيّت دين و مذهب بزند! و راه براي پيشرفت بهائيت و هر مسلک باطل و اقليت منحطّ ديگري باز کند.

4 پنهان بودن اعضاء حزب بهائي که در همه جا راه دارند بدون اينکه شناخته شوند، و بآساني و بدون احساس خطر با لطائف الحيل و طرق مختلف مردم ساده يا بي خبر را بدام انداخته گيج و گمراه ميکنند.

5 فعاليت و پشت کار اعضاء اين حزب که شب و روز، زن و مرد، براي نابودي ايران و ايراني سعي در تفرقه و اختلاف و غارت سرمايه ملي و معنوي ما و آبادي وطن خود (اسرائيل) که مدفن بهاء و محل بيت العدل آنهاست دارند.

6 تقويت و حمايت بيگانگان از آنها و هر اقليت ديگري که در ايران پيدا شده اند. چنان که از نوشته «کينياز دالگورکي» منشي سفارت روس و نوشته «کنت گوبينو» سفير فرانسه در زمان ناصر الدين شاه و نوشته هاي «ادوارد برون» انگليسي مخصوصا در کتابهاي «مقدّمه نقطة الکاف» و «يک سال در ميان ايرانيان» که بقول آقاي ابراهيم صفائي بايد آن را «يک سال در ميان بهائيان» ناميد، اينان و ساير مأمورين دول خارجه در داخل و خارج هميشه سراغ فرقه بابي و ازلي و بهائي رفته، و از آنها حمايت نموده و تمجيد و تعريف کرده، و در راه حفظ مرده بهائيت تشجيع نموده و جسورتر کرده اند. دول آنها نيز بهائيان را براي جاسوسي و ايجاد تفرقه و اختلاف در بين مسلمين نگاهداري و حمايت نموده از هر گونه تقويت مضايقه ندارند.


    (1) جالب اينجاست که نويسنده کتاب« الکواکب الدرّيه» مرحوم عبد الحسين آيتي که بيست سال بعنوان بزرگترين مبلغ اهل بهاء در شرق و غرب تبليغ ميکرد، و عباس افندي لقب آواره کوي دوست باو داده بود، از حزب بهائي برگشت و با نوشتن کشف الحيل آبروي اهل بها را بباد داد.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/24/مسلک-بهائي-چگونه-پيدا-شد؟
بستن   چاپ