البته پاسخ به سوالى كه خبر از آينده بدهد دشوار است چراكه آينده بستر تحولهاى بسيار است و نمىتوان آينده را بهطوردقيق پيشبينى كرد، بنابراين، صاحبنظران با بررسى نظرهاى تحليلگران و دولتمردان طرفهاى موضوع، داشتهها و حاميان طرفين، موقعيتهاى راهبردى و... به تحليل و پيشبينى آينده اقدام مىكنند ما هم بر اين اساس به پيشبينى آينده رژيم صهيونيستى مىپردازيم.
رژيم صهيونيستى از دو بعد داخلى و بينالمللى با مشكل روبهروست:
الف- بعد داخلى
1. مهاجران يهودى: همانطوركه مىدانيم، يهوديان بر اساس وعدههايى مبتنى بر زندگى بهتر و آسودهتر به اين سرزمين كوچ داده شدهاند اما سرزمينى كه از لحاظ امنيتى با مشكل روبهروست و ساكنان آن دايما شاهد عمليات شهادتطلبانه و يا موشكباران هستند، بهخصوص كه هيچ وابستگى تاريخى و ريشهاى به اين سرزمين ندارند، بههيچوجه اين وضعيت تحملپذير نخواهد بود، بنابراين رژيم صهيونيستى كه هزينههاى بسيارى براى كوچدادن يهوديان سراسر دنيا به اين سرزمين مىكند با هر حمله موشكى يا حمله شهادتطلبانه و احيانا نبردى، شاهد موج بازگشت يهوديان خواهد بود.
2. شكافهاى مردم سرزمينهاى اشغالى: وجود شكافهاى طبقاتى بهدليل تفاوتهاى نژادى، يكى از عوامل ويرانكننده رژيم صهيونيستى است، «در جامعه اسرائيل، سه شكاف اجتماعى عمده يهوديان سفاردى- اشكنازى، مذهبىها- سكولارها و اعراب - يهوديان وجود دارد» كه ذيلا مختصرى به اين شكافها مىپردازيم:
شكاف سفاردى- اشكنازى: امروزه واژه سفارديم از نظر معنايى، توسعهيافته و تمامى جوامع يهوديان شمال آفريقا، عراق، سوريه، يونان، تركيه، و ساير يهوديان (غير اشكنازى) را شامل مىشود... اشكنازى امروزه يهوديان آلمان، اروپاى شرقى و شوروى را شامل مىشود. بهطوركلى يهوديان سفاردى را وابسته به فرهنگ و تمدن شرق و اشكنازى را غربى مىدانند و همان نگاه غربى به شرقى در جهان امروز در نگاه اشكنازىها كه مقامهاى بالا را اشغال كردهاند، نسبت به سفاردىها كه در پستهاى نازلتر هستند وجود دارد. بهطوركلى اشكنازىها در پنج زمينه عليه سفاردىها تبعيض قائل مىشوند:
1. اعمال سياستهاى تبعيضآميز عليه سفاردىهاى در زمينه اسكان، ميزان بهرهمندى از امكانات، اعتبارات اجتماعى و...
2. سياست غربىكردن اسرائيل بهمثابه كشور غربى كه در آن روشها، آداب و رسوم اشكنازىها ترويج مىشود. محو رسمالخط عبرى شرقى، از بينبردن شعر و ادبيات و نيز به فراموشىسپردن شاعران و ادبيات سفاردى در اين سياست قرار مىگيرد.
3. از نظر اقتصادى سياستهاى كلى بهگونهاى طراحى شدهاند كه منجر به تقويت بنيان اقتصادى اشكنازىها و فقر و بيكارى و نااميدى سفارديها مىشود. نتيجه آن ايجاد دو طبقهى فرادست و فرودست در ميان جامعه يهوديان مىباشد.
4. از نظر سياسى، راه نيل به مناصب عاليه حكومتى براى سفاردىها مسدود و يا حداقل همراه با دشوارىهاى بسيارى است.
5. در حوزهى مسائل نظامى نيز اكثر مناصب مهم تحت كنترل اشكنازىها قرار دارد و امور سخت و جانفرساى نظامى معمولاً بهعهدهى يهوديان سفاردى است.
اشكنازىها به شيوههاى ديگرى نيز عليه سفارديها تبعيض قايل مىشوند كه نمونههايى از آن عبارتند از:
- جمعآورى كمكهاى مالى و تقسيم آن بين مهاجران اشكنازى.
- تأسيس نهادهاى ويژه اشكنازى كه در رأس آنها سازمان صهيونيسم جهانى قرار دارد كه متولى امور داخلى و خارجى اشكنازىهاى اسرائيل است.
- مقابله با گرايشهايى كه تأمين منافع يهوديان شرقى را دنبال مىكند.
- هدايت تسهيلات مادى و معنوى در جامعه به سود اشكنازىها.
شكاف مذهبى - سكولار: دومين شكاف عمده در جامعهى اسرائيل، شكاف ميان مذهبىها و سكولارهاست. سابقه اختلاف بين يهوديان سكولار و مذهبى به ريشههاى جنبش صهيونيسم باز مىگردد. قبل از تشكيل دولت اسرائيل، ايدئولوژى صهيونيسم به دو شاخهى صهيونيسم سياسى و صهيونيسم مذهبى منشعب شد.
صهيونيستهاى مذهبى هرچند كه به مهاجرت به سرزمين خود يعنى كوه صهيون اعتقاد داشتند، ولى اعتقاد آنها بر پايه انتظار بود. انتظار براى تحقق وعدهى الهى. اما صهيونيسم سياسى بر آن بود كه يهود، خود اين وعده را تحقق بخشد و نهايتا حركت براى تحقق اين ايده به رهبرى تئودور هرتزل منجر به تشكيل دولت اسرائيل در سرزمين فلسطين شد. صهيونيستهاى سكولار به كسانى اطلاق مىشود كه يهوديت را فقط بهعنوان ميراثى تاريخى- فرهنگى كه بايد مبناى قوميت مردم يهود قرار گيرد، تلقى مىكنند. در واقع اكثر رهبران سياسى صهيونيسم از اين زمرهاند و اعتقادى به ديانت يهود بهعنوان آئينى كه بهصورت وى از جانب خدا به موسى ابلاغ شده باشد، ندارند. اختلاف نظر ميان مذهبىها و سكولارها هنگام بحث درباره تدوين قانون اساسى در روزهاى نخستين پس از تشكيل اسرائيل كاملا مشخص شد كه در شئونات حكومت اسرائيل و بين اين دو طيف تا كنون ادامه يافته است، علاوه بر مسائل سياسى و اجتماعى، اين اختلاف در مسائل اقتصادى بين يهوديان مذهبى - ارتدكس- و صهيونيستها وجود دارد، در اينباره ارتدكسهاى مذهبى يهودى كه حداقل سى درصد از جمعيت يهودىهاى سرزمينهاى اشغالى فلسطين را شامل مىشوند، معتقدند كه صهيونيستها با حيله تورات را مىخواهند تحريف كنند تا آنچه براى بقايشان سودمند است انجام شود نه آنچه حكم دين يهود است. يهودىهاى ارتدكس كه در تضاد با يهودىهاى صهيونيست در سرزمينهاى اشغالى هر روز در جامعه خودشان قدرت بيشترى پيدا مىكنند، معتقدند نبايد احكام دينى يهود را فداىساختن اقتصاد كرد.
شكاف اعراب و يهوديان: سومين شكاف عمده در اسرائيل، شكاف ميان يهوديان و اعراب است. هنگامىكه اسرائيل در سال 1948 تشكيل شد، 150 هزار نفر از اعراب فلسطينى در محدودهاى كه امروزه به منطقهى اشغالى 1948 معروف است، باقى ماندند. بر اساس آمار اعلامشده از سوى منابع و مراكز اسرائيل، تعداد جمعى اعراب منطقه اشغالى 1948 در سال 2005، يك ميليون و 362 هزار نفر اعلام گرديد و پيشبينى مىشود در سال 2020 به 2 ميليون و 91 هزار نفر بالغ گردد. با توجه به اينكه اعراب حدود 20 درصد جامعه اسرائيل را تشكيل مىدهند، اما اين اقليت بزرگ هنوز در جامعه اسرائيل هضم نشده است. يوزى دايان، رئيس سابق شوراى امنيت ملى اسرائيل در سال 2003 در گزارشى اعلام كرد كه شكاف ميان يهوديان و اعراب ساكن مناطق اشغالى هر روز بيشتر مىشود. به گفته او، پركردن اين شكاف با توجه به افزايش شديد جمعيت اعراب، بايد به يكى از اولويتهاى ملى اسرائيل تبديل شود.
سران رژيم صهيونيستى از وجود اعراب فلسطينى در اسرائيل بسيار بيمناك هستند چراكه هنوز نتوانستهاند اين فلسطينيان را در خود هضم كنند تا آنها خود را بهعنوان شهروند اسرائيلى بشناسند، آنها بارها در مورد اخراج فلسطينيان اين منطقه، موضعگيرى كردهاند چراكه ضمن اينكه سرزمينهاى اشغالى را فقط مخصوص صهيونيستها مىدانند، علىرغم همه تلاشها همچنان فلسطينيان اين منطقه تهديدى جدى براى امنيت رژيم اسرائيل محسوب مىشوند.
اين موضوع بايد مد نظر قرار گيرد كه اختلافهاى موجود در جامعه صهيونيستى، ريشه در باورهاى يهوديان دارد كه اين رژيم را از داخل بهشدت ضربهپذير و متزلزل كرده است. جامعهاى كه مردم آن از تبعيض رنج ببرند حتما جامعهاى نخواهد بود كه توان مقاومت در برابر فشارهاى داخلى و بينالمللى را داشته باشد و همه فشارها روى دولت خواهد بود. اختلاف بين سفاردىها و اشكنازىها، مذهبىها و سكولارها و بويژه يهوديان و اعرابى كه ضمن تحمل فشارهاى بسيار تبديل به شهروند درجهى سه (بعد از سفاردىها و اشكنازىها) در جامعه يهودى! شدهاند در حالىكه دولت رژيم صهيونيستى يهودى است و بههيچعنوان اعراب مسيحى و مسلمان را در خود نمىپذيرد و هنوز باور اشغال سرزمين فلسطين در اعراب اين سرزمين وجود دارد، جامعه اسرائيل را از داخل شكننده و آسيبپذير كرده است.
ب- بعد خارجى
1. كاهش حمايتهاى خارجى: در بعد منطقهاى و بينالمللى نيز كاهش جايگاه اين رژيم بهدليل ادامه سياست اشغال و سركوب و صدور قطعنامههاى مختلف عليه آن، گوياى شكست سياستهاى اين رژيم در ابعاد بينالمللى جهت همراهنمودن ساير كشورها با خود مىباشد.
2. عدم پذيرش از سوى كشورهاى منطقه: رژيم صهيونيستى عنصر نامشروع در منطقه شناخته شده است، بعضى كشورها چون ايران و سوريه اين كشور را به رسميت نشناختهاند و دولتهاى عربى كه تمايل به سازش دارند، نمىتوانند افكار عمومى خود را ناديده بگيرند و با اين رژيم ارتباط دايم و مستمر برقرار كنند، اين رژيم براى ايجاد ثبات داخلى و ادامه اشغالگرى، ناچار از برخورد با ملت فلسطين است، موضوعى كه مانع ايجاد ارتباط دايمى بين اين رژيم و كشورهاى منطقهاى است كه مايل به ارتباط با اين رژيم هستند.
3. احتمال حمله خارجى: رژيم صهيونيستى بهدليل نامشروعبودن حضورش در منطقه، اشغال سرزمينهاى فلسطين و كشورهاى همسايه فلسطين، كشتار مردم بىدفاع فلسطين و در فشار قرار دادن مردم تحت اشغال در سرزمينهاى همسايه، همواره اين احتمال را مىدهد كه از سوى اين كشورها و حاميان آنها مورد حمله قرار بگيرد، اين واهمه به جامعه تزريق شده است و جنگ 33 روزه و شكست در برابر يك گروه مقاومت با سلاحهاى محدود، احساس امنيت را بهشدت پائين آورده و اين وحشت را دوچندان كرده است چراكه اميد به رويارويى در برابر رژيم صهيونيستى كه معروف به ارتش شكستناپذير بود، زنده شد.
ترس از جنگ، علاوه بر صدمهاى كه به اقتصاد و سرمايهگذارى و صنايع مختلف يك كشور وارد مىكند، در رژيم صهيونيستى صدمهاى جدىتر به نام كوچ معكوس را ايجاد مىكند. همانطوركه بيان شد، اين رژيم با هزينههاى بسيار و با شعار زندگى آسوده و راحت، اقدام به كوچ يهوديان سراسر دنيا به اين سرزمين مىكند، در حالىكه اين تهديدها علاوه بر حملات شهادتطلبانه و حملههاى موشكى گروههاى مقاومت فلسطينى، باعث كاهش كوچ يهوديان به فلسطين شده است. به اين موضوع بايد نبود عمق استراتژيك سرزمينهاى اشغالى را اضافه كرد. مساحت اين سرزمينها برابر نيمى از مساحت تهران است كه اين خود معضلى بزرگ براى رژيم صهيونيستى در احتمال جنگ با كشورهاى منطقه خواهد بود.
بنابراين در يك جمعبندى از آينده وضعيت فلسطين و اسرائيل بايد گفت كه آينده رژيم صهيونيستى با چنين وضعيتى رو به اضمحلال است؛ چراكه از داخل با تبعيضهايى كه روا مىدارد پوسيده شده است و در بعد بينالمللى همواره با تهديدهايى روبهروست، تهديدهايى كه در هر صورتى منجر به جنگ شود، اين رژيم را از هم خواهد پاشيد.
رژيم صهيونيستى نمىتواند به خود بقبولاند كه ميان سفاردىها و اشكنازىها تفاوتى قايل نشود چراكه اين موضوع ريشه در باورهاى اشكنازىها دارد كه در راس امور رژيم صهيونيستى هستند و همچنين نمىتواند اعراب را در خود هضم كند چراكه اين رژيم مبتنى بر نژادپرستى تأسيس شده است و اگر هم با اعراب كنار بيايد و كارى با آنها نداشته باشد، تا سالهاى نه چندان دور شاهد اين خواهد بود كه اعراب سرزمينهاى اشغالى جمعيتى بيش از يهوديان دارند، اگر با آنها برخورد نظامى داشته باشد زير ذرهبين نظارت كشورهاى منطقه با مشكل برخواهد خورد و از نظر بينالمللى هم با افكار عمومى دنيا مواجه خواهد شد.
اگر با گروهها و كشورهاى منطقه وارد جنگ شود، نتيجهاى جز شكست نخواهد داشت و راهى هم براى دوستى وجود ندارد. تنها راه براى اين رژيم اين است كه با همكارى سازشگران داخل مرزها و خارجى، كانونهاى مقاومت را از بين ببرد، اقدامى كه در لبنان و غزه به شكست انجاميد و با ايجاد بلوك سازش در داخل فلسطين و سران عربى بهشدت دنبال مىشود.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/237/به-نظر-شما-سرنوشت-رژيم-صهيونيستى-چه-خواهد-شد؟