آقای وزیر شما سوارهاید یا پیاده؟
پنجشنبه 23 خرداد 1398 - 12:58:01
|
|
ایران پرسمان - آقای وزیر شما سوارهاید یا پیاده؟ k ٣.٨ ٦ سیاست روز / متن پیش رو در سیاست روز منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. همه میدانند که «چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور» و یا «چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن.» ضرب المثل مرگ خوب است برای همسایه را هم شنیده اید، حال این تعداد ضرب المثل و چند نمونه از گلستان سعدی آورده ایم و منظوری داریم که شاید خوانندگان هم آن را دیده و خوانده باشند. آقای اردکانیان وزیر محترم نیرو در سخنانی گفته است؛ «ما زیاد میخوریم و میپوشیم ما بیشتر از متوسط کشورهای صنعتی و توسعه یافته غذا میخوریم، بیشتر میپوشیم و سرانه مسکونی بالاتری داریم، در مقابل احساس رضایتمندی و خوشبختیمان هم یک صدم است.» وزیر نیرو گفته: تحریم کنندگان فهمیدهاند نقطه ضعف ما مصرف است. ما جامعهای مصرفی هستیم؛ چرا چین اینگونه تحریم نمیشود؟ چون با یک وعده غذا هم رفع گرسنگی میکنند. آقای وزیر نیرو جناب اردکانیان اگر به این پرسش ها ساده و صادقانه پاسخ دهید روشن خواهد شد که سبک زندگی شما چگونه است. آیا شما در روز یک وعده غذا میخورید یا سه وعده؟ حقوق شما در جایگاه وزارت نیرو چقدر است؟ اگر اعتقاد به شفافیت دارید مبلغ واقعی آن را بگویید. خانواده شما در روز چند وعده غذا میخورند؟ هر نفر سه وعده یا یک وعده؟ خانواده شما در تهران زندگی میکنند یا در خارج از کشور سکونت دارند؟ آیا از میزان مصرف لبنیات در کشور آگاه هستید؟ آیا میدانید سرانه مصرف لبنیات در ایران چقدر از استاندارد جهانی پایین تر است؟ آیا آگاه هستید که مصرف گوشت قرمز در ایران نسبت به استاندارد دنیا چه اندازه است؟ از میانگین مصرف ماهی مردم ایران با خبر هستید؟ آیا شما نیز همچون مدیران و مسئولان چین در جایگاه مسئولیتی و وزارتی خود کار و تلاش میکنید؟ آیا اطلاع دارید که دولت چین با مسئولین متخلف چگونه برخورد میکند؟ و آیاهای دیگر که اگر به همین ها پاسخ دهید روشنگری خواهد شد. حتما این ضرب المثل را هم شنیده اید که «سواره از پیاده خبر ندارد، سیر از گرسنه» داستان این ضرب المثل را هم بخوانید شاید به کار آید! در زمانهای نه چندان دور، مردی سوار بر شتر از بیابان داغ و خشکی میگذشت. مرد سواره دلش میخواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سواره رفت و رفت تا در پای تپهای به مردی پیاده رسید. مرد پیاده خسته بود، به مرد سواره گفت: «برادر خستهام! جان به دست و پایم نمانده، مرا هم سوار شتر کن و به شهر برسان.» خورجین قشنگی بر دوش مرد پیاده بود. مرد سواره گفت: «این خورجین را بفروش و یک الاغ بخر». مرد پیاده لبخندی زد و گفت: «نمیتوانم، این خورجین زندگی من است» و التماس کرد که او را هم سوار بر شتر کند. مرد سواره با اخم به مرد پیاده نگاهی انداخت و گفت: «شتر، بچه من است، طاقت ندارد و فقط یک نفر میتواند بر آن سوار شود». مرد سواره این را گفت و به راهش ادامه داد. زمانی گذشت، مرد پیاده از خورجینش نان و خرمایی درآورد و خورد و به راه افتاد. در وسط راه به مرد سواره رسید. مرد سواره روی زمین نشسته بود و شکمش را میمالید. مرد سواره گفت: «برادر گرسنه هستم. اگر ممکن است نان و آبی به من بده». مرد پیاده نیشخندی زد و گفت: «این شتر را بفروش و نان و خرما بخر و آن را بخور و سفر کن.» مرد سواره لبخندی زد و گفت: «نمیتوانم، این شتر یاور من است. مرا از این آبادی به آن آبادی میبرد.» بعد با التماس به مرد پیاده گفت: «لقمهای نان بده، خیلی گرسنهام.» مرد پیاده با اخم به مرد سواره نگاهی کرد و گفت: «خورجین من کوچک است، نان و خرما به اندازه یک نفر جا میگیرد و فقط یک نفر را سیر میکند!» مرد پیاده این را گفت و رفت. زن و بچههای مرد سواره و مرد پیاده کنار دروازه شهر منتظر بودند تا آنها بیایند. اما همه با تعجب دیدند که شتر بیسوار میآید و خورجینی هم به دهان دارد. جوانان شهر در جستوجوی دو مرد به طرف بیابان به راه افتادند. راه زیادی نرفته بودند که به مرد پیاده رسیدند. او خسته روی زمین افتاده بود. او را سوار بر اسبی کردند. کمی آن سوتر، مرد سواره هم از گرسنگی روی زمین افتاده بود. او را نیز سوار بر اسب به شهر بازگرداندند و از آن پس بیخبری سیر از گرسنه و سواره از پیاده ضربالمثل خاص و عام شد. حال جناب وزیر! شما سواره هستید یا پیاده؟
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/23492/آقای-وزیر-شما-سوارهاید-یا-پیاده؟
|