ایران پرسمان
هوش شناختي مهم تر است يا هوش هيجاني؟
شنبه 14 ارديبهشت 1392 - 5:48:31 PM
«داره فوق ليسانس مي خونه، جزو نفرات اول کنکور بود، تضمينش مي کنيم، آدم موفقي است.» جملاتي مشابه اين را شايد بيشتر ما هنگام معرفي يک شخص شنيده باشيم؛ جملاتي سرشار از اطمينان نسبت به موفقيت شخص. سنجش و معرفي افراد بر مبناي موفقيت هاي علمي يکي از مرسوم ترين روش هاي آشنايي است. موفقيت علمي ، عامل مهمي است، اما به تنهايي انسان را خوشبخت و کامروا نمي کند. آنچه در ادامه مي خوانيد نفي اهميت تحصيل و کسب رتبه بالاي علمي و نقش آن در زندگي افراد نيست، بلکه دنبال عامل ديگري هستيم که تکه خالي پازل زندگي است.

مهدي، سال دوم دبيرستان در يکي از المپيادها رتبه اول شد، بدون کنکور به يکي از دانشگاه هاي برتر راه يافت، پس از شش سال فقط در حد کارداني واحدهاي درسي خود را گذراند، با مشاوره و بذل توجه مسئولان گروه، اخراج نشد، چند بار دست به خودکشي زد تا مشاور دانشگاه در پرونده او برايش مشکل روحي ثبت کند، شايد بتواند درسش را ادامه دهد. هنوز در همان واحدهاي قبلي مانده است.

پويا در کنکور جزو رتبه هاي اول بود، دوستانش اذعان مي کنند که او از نظر درسي در سطح بالايي قرار داشت، اما هيچ گاه کسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب نمي کرد. در معاشرت با دوستان و همکلاسي هاي خود مشکل داشت، انگار هميشه در دنياي ديگري سير مي کرد، مغزش درگير بود، بچه ها هميشه به فوتبال بازي کردنش مي خنديدند؛ حتي بلد نبود زير توپ بزند.

در جلسه اول کلاس MBA قرار بود همکلاسي ها خود را معرفي کنند. يکي از دخترهاي کلاس گفت: فقط آمده ا م مدرک ارشد بگيرم که نگويند رتبه اولي کنکور و تيزهوش بود، اما در جا زد، فقط به خاطر فاميل و خانواده ا م ادامه تحصيل مي دهم، اما خودم از درس خواندن متنفرم، دوست دارم خانه دار باشم.

کشيده شدن به سمت اعتياد، رها کردن درس و تحصيل يا عدم موفقيت در به پايان رساندن آن، مشاجره در زندگي مشترک و طلاق و بلاتکليف گذاشتن ديگران در يک ارتباط از عمده مشکلات برخي از تيزهوشان و کساني است که در تحصيل به رتبه هاي بالايي دست يافته ا ند. بدون شک تعداد زيادي از تيزهوشان و افراد داراي بهره هوشي بالا هستند که زندگي موفقي دارند، اما عده اي از آنها هم هستند که با مشکلات بزرگي دست و پنجه نرم مي کنند. با دقت در نمونه هايي از اين گونه افراد مطمئن مي شويم که بهره هوشي بالا به تنهايي تضمين کننده سعادت فرد نيست، بلکه در کنار آن برخورداري از توانايي هاي دروني و فراگيري مهارت هاي زندگي نيز الزامي است.

يک دانشجوي دکتري مي گويد: ما هميشه در جستجوي يک مقياس و ملاک براي سنجش چيزها هستيم؛ ملاک هايي که ذهن ما را از دغدغه و فکر کردن برهاند و با آن پارامتر سنجش اوليه هميشه خيالمان راحت باشد. او مي گويد: بالابودن بهره هوشي يکي از امتيازهاي افراد است، اما هيچ کس نبايد به آن دليل از موفقيت صددرصد در زندگي ا ش مطمئن باشد.

آموزش و هوش هيجاني

شيوه هاي آموزشي و تربيتي مدارس، کتاب هاي درسي، تعاليم معلمان و به طور کلي نظام آموزشي کشور ما و بسياري از کشورهاي ديگر جهان بيش از هر چيز بر مبناي کميت است. نمره، ملاک ارزشيابي و کارنامه، ملاک ادامه تحصيل دانش آ موزان به حساب مي آيد. دانش آ موزي که در نوشتن يا يادگيري مفاهيم انتزاعي مهارت دارد، به دليل عدم يادگيري دروس علوم تجربي، مردود، مشروط يا اخراج مي شود و يک دانش آ موز ضعيف به حساب مي آ يد. دانش آموزان با هدف پشت سر گذاشتن سد کنکور تربيت مي شوند به گونه ا ي که حفظ کنند و بتوانند تست بزنند.

به طور طبيعي در اين نوع يادگيري کيفيت زير سوال مي رود. نظام آموزشي آموزش و پرورش، نظام تربيتي نامناسبي را براي خانواده به ارمغان مي آ ورد که تنها با جملاتي مثل «برو درس بخون، تست بزن، کلاس کنکور فلان درس يادت نره و...» خود را نشان مي دهد. بين تعاليم آموزش و پرورش، حتي آموزش عالي و تربيت خانوادگي، آموزش نحوه زندگي و راه هاي کسب موفقيت غيردرسي در زندگي جدي گرفته نمي شود. هيچ گاه نظام آموزشي نحوه ارتباط گيري با دوستان را در تعاليم خود قرار نمي دهد، گذر از سختي هاي بلوغ، پاسخ به پرسش ها و بحران هاي اساسي بچه ها درباره زندگي، جهان، خوب، بد و... بسيار کم در خانواده ها مطرح مي شود. بسياري از خانواده ها پاسخ اين سوالات را به گذشت زمان موکول مي کنند يا اين که در فرآيند زندگي به جواب آنها دست مي يابند. بسياري از آسيب هاي اجتماعي در خانواده ها، زد و خوردها و درگيري ها به دنبال نبود آرامش و ناتواني در کنترل هيجان به وجود مي آيد. بروز برخي هيجانات براي يک يا دوبار، پلي مي شود براي بروز هميشگي آنها. فردي که يک بار در محل کار يا خانواده به درگيري، نزاع و ضرب و شتم رو آورده باشد، امکان تکرار آن را نيز دارد. چنين فردي طبعا در جمع دوستان، آشنايان، خانواده و... تصوير مثبتي ندارد.

موفقيت و هوش هيجاني

هوش هيجاني يا EQ در مباحث روان شناسي مانند بهره هوشي يا IQ اهميت دارد. روان شناسان معتقدند هيجان افراد قابل کنترل و مديريت است، از اين رو افرادي موفق ترند که از اين مديريت بهره مند هستند. بالا بودن IQ بدون داشتن EQ لزوما مستلزم موفقيت و سعادتمندي در زندگي نيست، اما بالا بودن EQ با ضريب هوشي متوسط، فرد را سعادتمند مي کند. با اين تفاوت که IQ تا حدود زيادي ذاتي و غير اکتسابي است، اما EQ اکتسابي است. پس بهتر است به يادگيري و تمرين مديريت هيجان هايمان بيش از اين بها دهيم.

هوش هيجاني چيست؟

روان شناسان در کنار بهره هوشي (IQ) از مفهوم هوش بهر هيجاني (EQ ) ياد مي کنند که نشانگر قدرت کنترل هيجانات خشم، اضطراب، ترس، غم، به تعويق انداختن لذت هاي آني، درک احساسات ديگران و همدلي با آنان است. بسياري از ما افرادي را ديده ا يم که پس از مشاجره در يک گفت وگوي تلفني يا شنيدن يک خبر بد، امکان حفظ شرايط عادي خود را ندارند؛ در حالي که آن زمان سر کار يا در يک جلسه يا مکان مهمي هستند که بايد بر خود مسلط باشند. آنها به دليل عدم کنترل هيجان خود حتي گاهي به ترک محل کار يا جمع خاصي از افراد مجبور مي شوند و به اين گونه همه کساني که شايد به موضوع شخصي فرد ارتباطي نداشتند در جريان آن قرار مي گيرند.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/173/هوش-شناختي-مهم-تر-است-يا-هوش-هيجاني؟
بستن   چاپ