ایران پرسمان
به امام گفت راه لغزنده‌ای را برای دفاع از انقلاب انتخاب کرده‌ام
شنبه 19 اسفند 1396 - 12:30:32 PM
پرسمان نیوز - امام اعتنایی نکردند و انگار که نشاختند او دست امام را بوسید. گفتم گل‌آقا هستند و امام تبسمی کردند و صابری هم بغضش گرفت و گفت برای خدمت به انقلاب راه لغزنده‌ای را انتخاب کردم. دعا کنید نلغزم و گمراه نشوم و امام هم دعا کردند و گفتند با همان نیت خیری که دارید ادامه دهید.
گفت‌وگوی مهرنامه با سید محمود دعایی درباره کیومرث صابری و ستون دو کلمه حرف حساب
مهرنامه: نخستین آشنایی شما با کیومرث صابری فومنی کی بود؟
سیدمحمود دعایی: من نخستین بار مرحوم صابری فومنی را در دولت شهید رجایی دیدم. جناب بهزاد نبوی وزیر قدر کابینه شهید رجایی واسطه آشنایی من با ناب صابری بود. در یک مناسباتی بعد تثبیت دولت شهید رجایی و عزل بنی‌صدر بود. بهزاد نبوی از مدیران رسانه‌ها برای حضور در نشستی در دفتر نخست‌وزیری دعوت کرده بودند. در کنار بهزاد نبوی به عنوان میزان و دعوت کننده مدیران رسانه‌ها، کیومرث صابری هم به عنوان مشاور رسانه‌ای رییس جمهوری نشسته بود. کیومرث صابری فومنی عنصر هوشمند تیزبین و فهمیده‌ای بود که اظهار نظرهای دی و به جایی داشت و تعامل خیلی خوبی با اصحاب مطبوعات داشت. دیگر تا مدت‌ها من ایشان را ندیدم و پس از شهادت رجایی و باهنر، آیت‌الله خامنه‌ای به ریاست جمهوری رسیدند و جناب صابری هم به عنوان مشاور رسانه‌ای ایشان فعالیت‌شان را دنبال کردند و محمد جواد حجتی کرمانی هم مشاور ایشان بودند و آقا را یاری می‌کردند.
 آن مقطع که صابری مشاور رییس مهور بود به کار طنز نویسی هم می‌پرداخت؟
سیدمحمود دعایی: بله، او از این ذوق و قریحه‌اش در رفع کاستی‌ها و گوش‌زد کردن ایرادها بهره می‌گرفت، همان مقطع در نامه‌ای خلاقانه و شیرن به مسئله گیت‌های امنیتی و رفتار نیروهای حفاظتی در محدوده نهاد ریاست جمهوری در خیابان فلسطین پرداخت. کسانی که متصدی امر حفاظت بودند یک سری دقت‌های ویژه‌ای داشتند و این‌ها گاه باعث زحمت همسایگان نهاد ریاست جمهوری می‌شد. شاهد بود پیرزنی که می‌خواست به خانه‌اش برود با بازرسی و تحقق روبرو می‌شود و این واقعه را به بیان طنزی مطرح کرده بود، بدون این که حفاظت‌ها را تخطئه کند. در آن نامه به بیانی آن طنز این موضوع را مورد توجه قرار داد و به اطلاع آقا رساند و موثر هم واقع شد و مشکلاتی که در این زمینه بود برطرف شد. او همواره در طنزهایش این مشی را دنبال می‌کرده و به قصد اصلاح برخی امور قلم می‌زد.
 چه شد کیومرث صابری را به همکاری در روزنامه اطلاعات دعوت کردید؟
سیدمحمود دعایی: زمان گذشت و دور ادور با هم در ارتباط بودیم و می‌دانستم در ایامی حج بعثه مقام معظم رهبری در مکه نشریه‌ای را برای زائران ایرانی در آن جا منتشر می‌کرد و در اختیار کاروان‌ها و حجاج قرار می‌گرفت و مسائل فرهنگی و تاریخی را ارائه می‌کردند. زبده‌های مطبوعاتی کشور کسانی مانند جلال رفیع و هادی خانیکی هر سال در این حج به بعثه دعوت می‌شدند و آن نشریه را منتشر می‌کردند و یکی از کسانی هم که در این نشریه قلم می‌زد و می‌نوشت زنده یاد کیومرث صابری فومنی بود. از نظر توان تهیه خبر و گزارش قوی بودند و هم این که ملاحظه مسائل متعدد را می‌کردند این نشریه در مکه تدوین و منتشر می‌شد کیومرث صابری فومنی هم ستونی به نام «آقا جعفر» داشت و پرخواننده‌ترین بخش مجله بود. ماجراهایی که بر حجاج می‌گذاشت را بیان می‌کرد و از آن طریق گاه ایرادهایی را گوش‌زد می‌کرد و نکات ضروری را عرضه می‌کرد من این را می‌دانستم که در ایام حج در نشریه بعثه چنین ستونی دارد.
 شما در بعثه مسئولیتی نداشتند؟
سیدمحمود دعایی: من هیچ‌وقت در بعثه مسئولیتی را بر عهده نداشتم و بعد از انقلاب به حج تمتع مشرف نشدم. البته چند بار از من دعوت شد تا در بعثه حضور پیدا کنم اما من نپذیرفتم. در دوره‌ای که جناب موسوی خوئینی‌ها مسئول بعثه مقام معظم رهبری بودند دعوت کردند و من از ایشان تشکر کردم و گفتم تصور نمی‌کنم کار ویژه‌ای در بعثه از عهده من بربیاید و در این شرایط که تعداد زیادی از متقاضیان حج نوبت گرفته‌اند بهتر است من نیایم تا جا برای یکی دیگر که ثبت‌نام کرده است و منتظر است باز شود و بر همین اساس دفعه‌های دیگر هم که دعوت‌هایی می‌شد ضمن تشکر به همین استدلال نمی‌پذیرفتم که به بعثه بروم. در دوره مسئولیت مهدی کروبی بر بعثه و هم‌چنین محمد محمدی ری شهری هم دعوت کردند و من نپذیرفتم و از آن جایی که من قبل از انقلاب حج تمتع را به جا آورده بودم دیگر بعد انقلاب به تمتع نرفتم. البته در معیت دو رییس جمهوری هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی به زیارت خانه خدا مشرف شدم و حج عمره را به جا آوردم.
 دو کلمه حرف حساب ستون طنز کیومرث صابری کی در روزنامه اطلاعات کارش را آغاز کرد؟
سیدمحمود دعایی: عرض می‌کنم. ما از طریق نشریه بعثه یک سابقه‌ای از کیومرث صابری در طنزنویسی داشتیم. ما از ایشان دعوت کردیم همان ستون را به طور دائم در روزنامه اطلاعات بنویسد. تعهد هم کردیم ایشان هر شرطی را مطرح کرد بپذیریم. ایشان با لطف حرف من را گوش کرد و از این که او را به انی همکاری دعوت کردم تشکر کرد و گفت من باید روی این پیشنهاد فکر کنم و کار لغزنده‌ای است، به ویژه در آن شرایطی که هنوز جنگ بود. بعد مدتی که اصرار کردم او گفت به دو شرط می‌پذیرد؛ نخستین شرطی این بود که نظارت و سانسوری بر روی نشوته‌هایش نباشد و من هم گفتم قول می‌دهم یادداشت‌های شما را بعد از انتشار بخواند. دوم این که گفت در مقابل خدمتی که می‌کنم پولی نمی‌خواهم و این طور نباشد که بگویند فلانی در قبال دریافت حق‌التحریر این متن‌ها را می‌نویسد. می‌خواهم از این طریق به نظام جمهوری اسلامی خدمتی بکنم. با امضاء گل‌آقا می‌نوشت و ستون دو کلمه حرف حساب خیلی مورد توجه مخاطب‌ها قرار گرفت و در صفحه سوم روزنامه بود.
 دو کلمه حرف حساب از نخستین ستون‌های طنز یومیه بعد از انقلاب بود؟
سیدمحمود دعایی: بله در آن روزگار متاثر از جنگ و حرمت‌گذار حضور حضرت امام این‌گونه نبود که طنز خیلی رایج باشد و خلاصه شرایط خیلی حساس بود. مدتی از نوشتن ستون طنز می‌گذشت، گفت من دغدغه دارم و می‌خواهم بدانم که این خدمتی که انجام می‌دهم مطلوب رهبری و نظام هست یا خیر؟ دلم می‌خواهد مطمئن شوم. من با حاج احمد آقا صحبت کردم و ایشان گفتند حضرت آقا ستون را هر روز می‌خوانند و من دیدم بعد از خواندن یک شعفی دارند. بعد از چندی از همسر حاج احمد آقای سوال کردم و ایشان گفتند آقاا شیفته این ستون شده‌اند و می‌خوانند. اما جناب صابری می‌خواستند محضر امام برسند و هم حضور ایشان را درک کنند و هم این که اطمینان خاطر بیش‌تری پیدا کنند. یک روز هم آهنگ کردیم و ایشان را خدمت امام بردیم. امام صبح‌ها قبل از دیدارهای خصوصی‌شان در بالکن جماران می‌نشستند و خانواده‌ها شهداء و روزمندگان و دوستداران ایشان برای دست‌بوسی و عرض ارادت خدمت ایشان می‌رسیدند و من هم سعی می‌کردم در هفته و گاه دو هفته یک‌بار خدمت ایشان برسم هم اینکه رفع دلتنگی شود و هم این که این دیدارها یک میزان الحراره و میزان رضایت ایشان از ما بود و در این دیارها اگر مساله و ایرادی متوجه فعالیت ما در روزنامه اطلاعات بود ایشان به ما گوش‌زد می‌کردند، هنگامی که دست‌شان را می‌بوسیدم اگر امری داشتند می‌گفتند شما تشریف داشته باشید و به ما تذکری می‌دادند.
 خاطرتان هست بنیان‌گذار انقلاب درباره چه ایرادی در موسسه اطلاعات به شما تذکر دادند؟
سیدمحمود دعایی: بله عرض می‌کنم. یک روز قبل از این خدمت حضرت امام بروم. حاج احمدآقا فرمودند که حواست باشد جمعی از اعضاء نهضت آزادی خدمت آقا بودند و نسبت به حضور یک فردی در روزنامه اطلاعات در محضر حضرت اما گلایه کردند و در این‌باره حضرت امام ممکن است سوالی بپرسند! خدمت امام رسیدم و دست‌شان را بوسیدم و با لطفی همشگی گفتند باشید از شما سوالی دارم. منتظر ماندم در دیدار خصوصی پرسیدند حسا‌الدین امامی که در روزنامه اطلاعات هست کیست؟!
من از این سوال متوجه شدم که دوستان نهضت آزادی گزارش کردند آن چه علیه ما در روزنامه‌ها نوشته می‌شود از طرف نویسندگان سابقی است که قبلا در رژیم قبل هم بودند واین‌ها از زمان شاه آلودگی‌هایی داشتند و برخی‌ها هم گرایش‌های سیاسی خاصی دارند من جمله حسام‌الدین امامی که در روزنامه اطلاعات می‌نویسد متوجه شدم علیه ایشان صحبتی شده است. من به عرض حضرت امام رساندم که خسرو تهرانی از دفتر ویژه نخست‌وزیری – که پیش از تاسیس وزارت اطلاعات – مسئولیت امور اطلاعاتی و امنیتی را بر عهده داشت به من زنگ زد و او از من خواست به دلائلی حسام‌الدین امامی در روزنامه اطلاعات حضور داشته باشد و گفتند شما او را برای نوشتن تفسیر سیاسی به همکاری دعوت کنید. او درباره مسائل خارجی می‌نوشت.
 حسام‌الدین امامی گمارده دستگاه‌های اطلاعاتی در روزنامه اطلاعات بود؟
سیدمحمود دعایی: گمارده نبود، سفارش آن‌ها بود که حسام‌الدین امامی در روزنامه اطلاعات به کار مشغول شود. بر اساس سیاست‌های که دستگاه‌های اطلاعاتی داشتند این سفارش را کردند. حسام‌الدین امامی هم آدم خوبی بود و اطلاعات سیاسی خوبی داشت و زبان می‌دانست. یک مفسر آگاه با گرایش‌های خاص خودش بود و ما البته آن گرایش‌ها را کنترل می‌کردیم به حضرت امام گفتم ایشان را به توصیه آن‌ها و آوردم و بعد هم گفتم حسام‌الدیم امامی، کسی است که ترجمه‌اش از کتاب«آیین زندگی» که کتابی اخلاقی‌ست اثر دیل کارنگی به همراه ترجمه مهندس مهدی بازرگان منتشر شده است. با این توضیح رابطه مهندس مهدی‌بازرگان و حسام‌الدین امامی را مستند برای‌شان بازگو کردم. اگر ایشان الان با هم مشکل دارند قبلا چنین سابقه‌ای داشتند. وقتی این را گفتم نگاه معناداری به من کردند و به نوعی خواستند بگویند که نکته‌سنج هستید و تبسمی کردند که گفتند مواظب باشید خلاف ضوابط چیزی ننویسند. اعضای نهضت‌آزادی حضور حسام‌الدین امامی در روزنامه اطلاعات را بهانه کردند تا محضر حضرت امام بگویند هنوز نویسندگان چپ در روزنامه کیهان و اطلاعات فعالیت می‌کنند. واقعیت هم این بود و حسام‌الدین امامی از نویسندگان چپ قبل انقلاب بود و آن‌ها این را مستند کرده و گفته بودند که یادداشت‌های منتشر شده علیه نهضت آزادی از سوی چنین نویسندگانی است و ناشی از القائات چپ‌هاست.
 دیدار کیومرث صابری با رهبری انقلاب چگونه بود؟
سیدمحمود دعایی: به هر روی من جناب صابری را خدمت حضرت امام بردم. آن جا گفتم ایشان کیومرث صابری است. امام اعتنایی نکردند و انگار که نشاختند او دست امام را بوسید. گفتم گل‌آقا هستند و امام تبسمی کردند و صابری هم بغضش گرفت و گفت برای خدمت به انقلاب راه لغزنده‌ای را انتخاب کردم. دعا کنید نلغزم و گمراه نشوم و امام هم دعا کردند و گفتند با همان نیت خیری که دارید ادامه دهید. اتفاقاً آن روز هم عید بود و در روزهای عید امام کاسه‌ای از سکه‌های تازه ضرب شده دم دست‌شان بود و به تبرک سکه‌های ده ریالی را به مهمان‌هاشان هدیه می‌دادند و به هر یک از افراد یکی دو سکه می‌دادند ولی در آن دیدار یک مشت سکه به کیومرث صابری دادند. صابری به شوخی گفت آقا ولخرجی کردید و شمرد دید پانزده سکه نصیبش شده است. از آن به بعد با اطمینان بیش‌تری می‌نوشت.
 در فضای جنگ و آن شرایط متاثر از جنگ که بسیاری از آزادی محدود شده بود نگران نبودید انتشار ستون طنز دردسرساز شود؟
سیدمحمود دعایی: نه، من کیومرث صابری را از قبل می‌شناختم و او سوابق انقلابی روشنی داشت ونسبت به انقلاب و امام تعهد داشت. مشاور شهید رجایی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوره ریاست جمهوری‌شان بود نوشته‌های او نه تنها مایه تعرض دیگران و وزیر و وکیل و غیر و ذالک نمی‌شد بلکه به اصلاح امور هم کمک می‌کرد. سوژه‌های جالبی را انتخاب می‌کرد این مشی را در ستون دو کلمه حرف حساب داشت و بعد هم در مجله گل آقا این رویکرد را داشت که سوژه‌های جذاب و خوااندنی داشته باشد. او مثلا برای این که بتواند سربه‌سر مقامات بگذارد نخست طنزهایی دباره مرحوم حسن حبیبی نوشت. حسن حبیبی بسیار آدم با جنبه‌ای بود و از نقدها و طنزهای گل‌آقا استقبال می‌کرد. حسن حبیبی را به عنوان سمبل دولت پیش می‌کشید و نقد می‌کرد و او معمولا با معممین کاری نداشت و با آن‌ها شوخی نمی‌کرد!
 البته گل آقا با شما به عنوان یک فرد معمم چند باری در طنزهایش شوخی کرد!
سیدمحمود دعایی: به یک‌بار هم با من در یکی از طنزهایش شوخی کرد. اما معمولا به معمم‌ها کاری نداشت و از این حیث هم اصلا با هاشمی رفسنجانی شوخی نمی‌کرد! کیومرث صابری خیلی صمیمی بود و با هم دوست بودند و حسن حبیبی گله می‌کرد به شوخی که من را قلنبه می‌کشید و یک‌بار او را لاغر و دراز کشیدند! از ابتکارهای جالبی که داشت افطاری بود که هر سال ماه رمضان می‌داد و دعوت‌نامه‌هایی که برای مدعوین می‌فرستاد خیلی متن جذابی داشت و تاثیر‌گذار بود و آن دعوت‌نامه‌ها خیلی بامزه بودند. از همه طیف‌ها هم دعوت می‌کرد، راست و چپ!
 کیومرث صابری راست بود یا چپ؟
سیدمحمود دعایی: هنگامی که او قلم می‌زد و آغاز کار گل آقا و تا مدت‌ها بعد هنوز چپ و راست‌مان نیروهای انقلابی مذهبی به این معنا شکل نگرفته بود دوره ریاست جمهوری حضرت آقا بود و مهندس میرحسین موسوی هم نخست‌وزیر بود. مثلا سیدمحمد ‌خاتمی که اکنون به عنوان اصلاح‌طلب مطرح است در آن مقطع وزیر کابینه‌ای بود که چندان هم راست نبود. او در کابینه مهندس موسوی بود. هنوز به این شکل تفکیک نفود، هط امامی و جریان چپ و راست هه با هم بودند. در نهایت گل‌آقا سمت و سوی سید‌محمد خاتمی و اصطلاحات گرفت. نقش پررنگ حمایت گل‌آقا از سید‌محمد خاتمی را نمی‌توان نادیده گرفت. او دوستدار و طرفدار سید‌محمد خاتمی بود. او چند سالی بعد دولت اصطلاحات انتشار گل‌آقا را متوقف کرد و توقف گل‌آقا هم از جهت حرمت‌گذاری به رای یکی از بلند‌پایه‌گان نظام بود و ایشان هم یک مرتبه اسماعیل‌‌اش را قربانی کرد، آن اثری را که به آن داربسته بود و به مثابه یک فرزند بود و رسانه‌ای که شکل داده بود و به موقعیت برجسته‌ای رسیده بود و به نظر ارجمندی که تذکر داد احترام گذاشت و با کمال صفا تمام هستی‌اش را رها کرد. توی گرایش‌هایش یک نوع انصاف و ادب و حرمتی را نسبت به شخصیت‌ها قائل بود. مثلا ایشان دکتر شیبانی را خیلی دوست می‌داشت و یادم هست در زمانی آقای شیبانی برای فراخوان کمک گرفت و شماره حسابی را اعلام کرده بود. گفت شما آن مبلغی را که می‌بایست به عنوان حق‌التحریر به من می‌دادید برای این کار خیر به حسابی که جناب شیبانی داده بود بریزید.
 تعامل او با شما چطور بود؟
سیدمحمود دعایی: گاهی به تحریریه می‌آمد ولی مطالبش را فکس می‌کرد برخلاف نوشته‌هایش که فقط یک‌بار با من شوخی کرد، در دیدارهایحضوری زیادی با من شوخی می‌کرد و بسیار انسان گرم و صمیمی و مهربانی بود. نزاکت و ظرافت و طنازی را با هم داشت.
 انتشار مجله گل‌آقا چگونه شکل گرفت؟
سیدمحمود دعایی: انتشار طنزهای کیومرث صابری در ستون دو کلمه حرف حساب با استقبال گسترده مخاطب‌ها روبرو شد و حسابی مورد توجه قرار گرفت و چند سال بعد انتشار طنزهایش در آن ستو، به صرافت آن افتاد که مجله‌ای طنز با نام«گل‌آقا» منتشر کند. همکارانش در مجله گل‌آقا رسیدند. در آن فضای جامعه هم احساس نیاز به چنین مجله طنزی بود و در ادامه هم کارش گرفت و یک مجموعه تاثیر‌گذار و جامعی را عرضه کرد و عناصر خوبی را گرده هم‌آورده بود و خوب رشد کرد.
ت کیومرث صابری بعد انقلاب طنز را در ستون دو کلمه حرف حساب بی‌گفت و در ادامه فعالیتش وقتی کارش در مجله گل‌آقا گرفت هیچ‌وقت به او گفتند که از کجا شروع کردید و به کجا رسیدید؟
سیدمحمود دعایی: نه چون این اهانت به کیومرث صابری بود. او بود که با ستون دو کله حرف حساب اطلاعات را به اوج رساند و در افزایش شمارگان روزنامه هم موثر واقع شد. درست است که روزنامه اطلاعات این فرصت را در اختیارش گذاشت که هر چه دلش می‌خواهد بنویسد اما این منتی نیست که ما بر او داشته باشیم او بر منت گذاشت و در روزنامه اطلاعات نوشت و حضورش در روزنامه اطلاعات مایه رونق کار ما شد دورانی اصرار داشت که هم در مجله باشد هم در روزنامه بنویسد منتها به دلیل درگیری‌ای که در مجله داشت دیگر فراغت نداشت و ما هم او را درک کردیم. البته در کنار این ستون که مایه رونق روزنامه بود ستون‌های دیگری هم در همان روزگار بنیان گذاشته شد که مورد توجه مخاطب‌ها قرار گرفت؛ از آن جمله می‌توانم به ستون «هفته‌خوانی» جناب محمد جواد حجتی کرمانی اشاره کنم. آقارضا اصفهانی ستونی داشت که اخلاق و اقتصاد را در آن به زبان ساده می‌نوشت. او آدم با سواد و متدینی بود. این همه به تدریج کتاب شدند و منتشر شدند. گل‌آقا خوب زندگی کرد و سالم زندگی مرد و دین‌اش را به نظام اداء کرد و نظام ما از او خاطره خوشی دارد.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1692/به-امام-گفت-راه-لغزنده‌ای-را-برای-دفاع-از-انقلاب-انتخاب-کرده‌ام
بستن   چاپ