مردم طرفدار موسیقی کوچه و بازاری بودند!
دانش و فناوری
بزرگنمايي:
پرسمان نیوز - موسیقی لسآنجلسی جایگاه صادر کننده خود را از دست داده است
گفت وگوی عصر اندیشه با وارطان آوانسیان مدیر شرکت ترانه پیرامون فراز و فرودهای موسیقی لسآنجلسی
عصر اندیشه: به نظر میرسد موسیقی ایرانی، بیش از هر زمانی روح رهیختگان را آزرده و کام مخاطبان جویای موسیقی اصیل را تلخ کرده است. در سه دهه گذشته رواج موسیقی لسآنجلسی و فعالیت هنرمندانی که بیشتر شیفته فرهنگ غرب هستند، یکی از عوامل گسترش ابتذال هنری در ایران شناخته میشود. امروز شاهد نسلی هستیم که از ریشههای ملی خود تهی شدند. این نسل جدید از کجا و چگونه سربرآورد؟
وارطان آوانسیان: به عقیده من موسیقی همیشه میتواند در هر مکان و هر جا نوع خوب و مبتذلش تولید شود. کلمه ابتذال برای موسیقی واژه درستی نیست. وقتی موسیقی تولید میشود، مخاطب خود را دارد. انواع و اقسام موسیقی داریم: موسیقی پاپ، سنتی، اصیل، کوچه و بازاری ، بدون کلام، و ...
ممکن است در لام ابتذال باشد، اما این مربوط به لس آنجلس نیست؛ مربوط به همه جاست. امروزه بیشتر آثار از داخل به لسآنجلس میآید، در حالی که زمانی لسآنجلس صادر کننده موسیقی بود، اما بر عکس شده است و شرایط فعلی که به آن مبتذل میگویند، همه جا بوده است؛ چه مملکت انقلابی یا غیر انقلابی در دوران طاغون باشد، این اتفاقات رخ میدهد. ما پیش از آن، موسیقی خوب و اصیل داشتیم. مثلاً موسیقی گلپا پیش از انقلاب بود، ولی ما در غربت نمیتوانستیم آن موسیقی را ادامه بدهیم. گویی که در شرکت«ترانه» موسیقی گلهای غربت را ساختیم، ولی در مجموع اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، مخصوصاً برای آن موسیقی که مد نظ شماست و از من سوال میکنید، در غربت نمیتوانستیم کاری انجام دهیم. لازمه کار، آن خوانندههایی بودند که همگی در ایران بودند: مثل«شهرام ناظری»، «محمدرضا شجریان» و ... که در آن فرم و سیستم موسیقی اصیل میتوانست ساخته شود. ما اینجا موسیقی پاپ را نگه داشتیم.
برخی منتقدان میگویند موسیقی سنتی ایران به موسیقی لسنآنجلس باخت و اکنون نیز عدهای بر این باورند که حتی موسیقی لسآنجلسی نیز به موسیقی رو حوضی مدرن، سبکهای بیهویت رپ، راک و ... امروزین باخته است. مهمترین عوامل این شکست را چه میدانید؟
وارطان آوانسیان: ما در لسآنجلس، یک لشکر شکست خورده بودیم. تا آمدین به خودمان برسیم و جمعوجور کنیم و هنرمندان بدانند کجای کار قرار گرفتهاند، زمان زیادی برد. با تمام این تفاسیر بهترین موسیقیدانان داخل که قبل از انقلاب با هم کار میکردیم، به لسآنجلس آمدند.«محمد حیدری»،«جهانبخش پازوکی»، «صادق نوجوکی»، «فرید زلاند» و چشم آذر، اینها موسیقی پاپ انجام میدادند. اگر آقای شجریان و ناظری و افراد دیگری که در این کار فعالیت میکردند، اینجا بودند شاید کارهای دیگری میشد انجام داد. در موسیقی اصولاً نسل جوان سرمایه و نگهدارنده است و این نسل هم در جایی مانند لسآنجلس دنبال موسیقی پاپ میرود.
به موسیقی رپ اشاره کردید. شروع موسیقی رپ از آمریکا بود و بعد به موسیقی زیرزمینی داخل ایران رسید. ما خواننده رپ مطرح که فارسی بخواند، در لسآنجلس نداشتیم؛ اگر هم بود تعدادشان کم بود. موسیقی رپ از نظر کلام به چند دسته تقسیم میشود. کسانی رپ انجام میدهند که کلامشان بسیار شیواست و موضوع دارد. حرفهای اعتراضی که در موسیقی رپ گفته میشود، شاید شنونده خاص خود را داشته باشد، ولی در موسیقی رپ از جملات بد و ناگوش کردنی استفاده میکنند. در ابتدا هم گفتم که موسیقی میتواند تولید خوب و بد داشته باشد. ما ایرانی هستیم و ایرانی هر جا دنیا که برود، کلام فارسی را گوش میکند. حس ایرانی همه جا یک جور است، زمان و مکان هم البته تاثیر خواهد گذاشت، ولی در واقع هر جای دنیا که برویم با آن حس ایرانی مواجه میشویم. وقتی یک کار با صدای یک خواننده بگیرد. اگر از لسآنجلس هم باشد، مسلماً به داخل کشور سرایت میکند و آن کار را گوش میکنند و همه جا، کار خوب، خوب و کار بد، است. این مسائل را نمیتوان از هم تفکیک کرد.
اما یکی از انتقاداتی که به موسیقی عصر پهلوی و فعالیتهای ترانه سرایان و خوانندگان نسل قدیم در خارج از کشور میشود، این است که هیچ گاه خوانندگان مهاجر ایرانی تلاش نکردند به موسیقی ملی ایران جان تازهای ببخشند و ریشههایدینی آن را نادیده گرفتند. فرهنگ ایرانی همواره با آئینهای مذهبی و سنن معنوی همراه بوده است، ولی اکثر خوانندگان مهاجر از دهه 1360 از این ریشهها غافل شدند. به گمان شما نادیده گرفتن ریشههای مذهبی در مورد موسیقی ایرانی، سبب تضعیف «هویت ملی» آن نشد؟ خصوصاً که روح فرهنگ ایرانی در طول تاریخ بلند آن با مذاهب گوناگون عجین بوده است؟
وارطان آوانسیان: در دوران پهلوی و قبل از انقلاب، موسیقی به دو بخش خصوصی و دولتی تقسیم شد. بخش خصوصی در همه جای دنیا معمولاً دنبال کاری میرود که مخاطبهای خود را دارد و باید کاری را انجام دهد که سرمایهاش برگردد. این طور نیست که ما موسیقیای را بسازیم که از نظر فرهنگی جامعه بپسندد. جامعه فرهنگی را دولت، رادیو، تلویزیون و فرهنگ ارشاد باید پشتیبانی کند، زیرا هیچوقت بخش خصوصی نمیتواند این کار را بکند. البته بخش خصوصی دنبال موسیقی بد نیست، ولی معمولاً در همه جای دنیا جوانان دنبال موسیقی پاپیولار میروند. حتی من که نزدیک به 40 سال خارج از مملکت هستم، اکنون موسیقیهای مذهبی مخصوصاً سینهزنی در عاشورا و تاسوعا و حتی مداحانی را که کار اجرا میکنند، میبینم. مداحان هم امروزه در کار خود ریتم آوردند و آنها هم از اصالت اولیه خود دور شدند و میخواهند که جوانان آنها را گوش کنند. برخی از مداحیها حالت رقص دارد. این پدیدهها نشان میدهد مساله صرفاً رویکرد بخش خصوصی یا وضعیت فرهنگی در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نیست و بستگی دارد به اینکه مردم چه چیزی دوست دارد، چه میخواهند و هنرمندان هم همان را به مخاطب میدهند. البته برخی مسائل میتواند ریشههای اجتماعی، فرهنگی و محلی نیز داشته باشد. باید آنها را بررسی کرد و دید کدام قسمت از این کارها میتواند بیشتر مورد پسند مردم قرار بگیرند، کجای کار ضعف دارد و هدف ما چیست؟ اگر قرار است موسیقی ملی خود را در دنیا مطرح کنیم، باید این مسائل را بررسی کنیم، ولی یادمان نرود ما یک کلام داریم که کلام فارسی است و آن را فقط ایرانیها گوش میکنند، اما کار غربی را همه دنیا گوش میدهند. اینها مسائلی است که اهل فن در وزارت فرهنگ و ارشاد باید دنبال کنند.
قبل از انقلاب هم در مصاحبههایم میگفتم که اگر بودجههایی که در وزارتخانهها صرف میشود، یک صدم از آن را به بخش خصوصی بدهند، بخش خصوصی میتواند بهترین آثار را بسازد، ولی این چنین نبود و پولها حیفومیل میشد. موسیقی کوچه و بازاری بیشترین طرفدار را در مملکت ما داشت، چون 80 درصد مردم طرفدار از آن نوع موسیقی بودند. ما نمیتوانیم به کارگری که صبح تا شب زحمت میکشد و به خانه میآید، بگوییم شما سمفونی شماره پنج بتهوون را گوش میکند، شما نمیتوانید به او بگویید گوگوش گوش کند.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران برخی از خوانندگان معروف مانند ایرج، گلپا و ... در ایران ماندند و برخی نیز مهاجرت کردند. پس از چند سال موج بازگشت این هنرمندان به داخل کشور شکل گرفت که آخرین نمونه آن مرحوم حبیب بود و اخباری نیز شنیده میشود که شاد مهر عقیلی، یکی از مسئولین نظام را واسطه کرده تا مجوز وورد به کشور را بگیرد. چه اتفاقی میافتد که این خوانندگان پس از مهاجرت و علیرغم اطلاع از پیامدهای آن، خواهان بازگشت به کشور میشوند؟ چه عوامل محیطی و حرفهای در آمریکا و اروضا وجود دارد که این هنرمندان محاسبات خود را عوض میکنند؟ آیا از اول دچار خطای محاسبهای برای مهاجرت میشوند و وقتی که به لسآنجلس میآیند، میفهمند در غرب خبری نیست که نیست؟
وارطان آوانسیان: برای شما یک مثالی بزنم: من به اتفاق «جهانگیر طبریایی» بیش از 50 سال است که در موسیقی ایران فعالیت داریم، به یک باره آمدند و به ما گفتند موسیقی در ایران تعطیل است! فکر کنید من چه کار میتوانستم بکنم، وقتی هیچ کار دیگری بلد نبودم؛ شاید اجازه میدادند کار دیگری هم بکنیم، ولی عشق و کارم موسیقی بود اما نمیتوانستم فعالیت کنم. آمدم خارج از مملکت، یکی دو سال صبر کردم تا ببینم موسیقی دوباره راه میافتد یا خیر؟ خوانندگان هم همین طور! خوانندهای که یک عمر خوانده است، چه کار کند؟ البته برخی از خوانندگان رفتند قنادی، فروش فروشی یا تعویض روغنی راه انداختند، ولی هیچ کدام کارشان این نبود و نتوانستند آن کارها را ادامه دهند. خواننده جایی میرود که مخاطب داشته باشد. در لسآنجلس هم چون بیشترین تعداد ایرانیها در آن زمان به آنجا کوچ کرده بودند، خوانندهها به اینجا میآمدند.
به عقیده من تمام خوانندهها از ایراج، گلپا، گوگوش، معین، ستار، شادمهر و ... دوست دارند در کشورشان باشند. ما نیامدیم اینجا بمانیم، اینجا که مملکت ما نیست. من وقتی صبح بلند میشوم، هنوز میروم نان سنگک و پنیر میخرم، اما شما یک آمریکایی را نیبینید برود نان بربری بخرد! کدام خواننده میخواهد در آمریکا زندگی کند؟ مگر آمریکا چه به ما میدهد؟ درست است بزرگترین مملکت دنیاست، ولی ما ایرانی هستیم و دوست داریم موسیقی خودمان را داشته باشیم. عدهای میگویند موسیقی لهو لعب است، ولی آیا این لهو ولعب فقط در موسیقی است؟ در چیزهای دیگری نیست؟ مگر میشود؟ نگذاشتند! چرا آقای حبیب برگشت؟ من با او زندگی کردم و میدانستم او چه میخواست و در آخر هم دق کرد و مرد. خوانندگان که دنبال تغییر حکومت و سیاست نیستند. آنها دنبال یک قسمت از زندگی مردم که عشق و احساس است، میروند مطئنم همه هنرمندانی که درخارج بودند، سعی کردند به ایران برگردند، برخی از دستگاه ارتباط پیدا کردند تا بتوانند زندگی کنند و برنامه بگذارند، ولی نگذاشتندو تا امروز هم همین روند ادامه دارد.
خوانندگانی چون«شادمهر عقیلی» هنگام فعالیت در ایران موفقیتهای چشمگیری داشتند، اما زمانی که به خارج از کشور آمدند برایدورهای طولانی دچار رکوردی چشمگیر شدند و برخی نیز کلاً ضریب نفوذ خود را از دست دادند. اگر در دهههای پیش گمان میرفت ضریب نفوذ خوانندگان خارج از کشور بیشتر از هنرمندان داخلی است، اکنون این معادله معکوس شده و این خوانندگان داخل کشور هسیتند که نزد مهاطبان محبوبتر و جذابتر به شمار میروند. این روند ناشی از چه عواملی است و چرا جامعه هنرمندان مهاجر دیگر اعتبار و منزلت سابق را ندارد؟
وارطان آوانسیان: وقتی شاد مهر از ایران خارج شد،در کشور محبوبیت داشت وکار میکرد، ولی آن کاری را که میخواست، نمیتوانست انجام دهد. بنابراین، به خارج آمد. در ایران هم کسانی بودند که او را تشویق کردند بیرون بیاید یا او را بیرون آوردند. چند سال اول که درکشور کانادا زندگی میکرد، گموگور بود. برایش مشکل بود و نمیتوانست مخاطبان خود را پیدا کند، تا اینکه جا افتاد و وقتی به لسآنجلس آمد، توانست کار کند. یادمان باشد همه خوانندههایی که در خارج هستند و فعالیت میکنند، چشم و گوششان به داخل است، چون از داخل تغذیه و تشویق و تایید میشوند! ما فکر میکنیم که یک روزی باید آن جمعیت را داشته باشیم. داخل کشور یک اقیانوس است و ما در خارج یک حوضچه هستیم و اصلاً نمیتوان اینا را با هم مقایسه کرد. اکنون شرایط در ایران به آن شدت وحدت قبل نیست و وقتی میبینیم به برخی خوانندگان که خارج بودند، اجازه کار میدهند، هنرمند شکوفا میشود. اکنون کارهای خوبی از داخل بیرون میآید. مطمئناً این بده بستان هنری بین هنرمندان خارج و داخل اتفاق میافتد و اینها باید با هم کار کنند.
البته ممکن است مردم فکر کنند امروزه منزلت و محبوبیت خوانندههایی که در خارج بودند کمتر شده، چون درداخل کشور یک سونامی است و هر موقع بخواهد حمله میکند و میتواند ما را شکست بدهد. اینجا ما یک سری هنرمندان پا به سن گذاشته داریم که دوران بازنشستگی آنهاست و تعداد کمی هنرمندان جوان داریم. این جوانان همگی با داخل کشور کار میکنند. ما باید این مبادلات فرهنگی و احساسی را بین هنرمندان برقرار کنیم تا بتوانیم با همت همدیگر کاری را بیرون بدهیم تا همه راضی باشند. اینکه عدهای مخالف همکاری هنرمندان داخلی با خارجی هستند و جلوی این روابط را میگیرند، درست نیست. مثلاً اگر یک آهنگسازی در ایران آهنگش را به یک خواننده خارج از کشور بدهد، او را به زندان میبرند. چرا مگر چه کار کرده است؟ به نظر من همه باید با هم باشند و بتوانند با هم کار کنند تا آینده بهتری در موسیقی داشته باشیم.
اما در این میان مسائل دیگری مطرح است. من از شما میخواهم درباره اتفاقاتی که بعد از انقلاب رخ داد، سوال کنم. برخی از خوانندگان که اول آن «مرضیه» بود در دامان کثیفترین تروریستهای دنیا مثل سازمان منافقین افتادند که در ایران هزاران ایرانی و هموطنان خودشان را کشته بودند. اینها در صف صدام رفتند و در جنگ عراق که جنگ جهان با ایران بود، مرضیه به همراه یکی دو نفر دیگر شروع به همکاری با آنها کرد. با دیدگاههایی که شما دارید، صراحتاً نظرتان در مورد فعالیتهایی که این هنرمندان معروف ایرانی علیه مردم خود انجام دادند، چیست؟
وارطان آوانسیان: من هیچ وقت دنبال این مسائل نبودم و کلاً سیاسی نیستم. هر سازمانی که میآید، سعی میکند تبلیغات کند. چرا آمدند هنرمندان و ورزشکاران را بردند؟ چون میخواستند از این نظر تبلیغات گستردهای برای خود داشته باشند. من آنها را تایید نمیکنم. به نظرم هر کسی که در مقابل خاک و مردم ایران بایستد، دشمن است. برخیها را میبرند و فریب و ودعده و وعید میدهند. 99 درصد هنرمندانی که به این سازمان رفتند، برگشتند. یک هنرمند میتواند عقیده سیاسی داشته باشد، ولی نمیتواند به سازمان خاصی وابستگی پیدا کند، چون هنرمند برای مردم است. وقتی شما برای مردم هستید، نمیتوانید بگویید من این قسمت مردم را دوست ندارم و فقط برای قسمت دیگر میخوانم.
چند نفر دیگر به همین شکل داشتیم که اینها هم فریب خوردند و هم برگشتند، خیلی به آنها ضرر زدند. همانطور که شما گفتید هنرمند نمیتواند بگوید من فقط برای یک گروه هستم. فرض بفرمایید آقای شجریان که خواننده بسیار معروفی است، ایشان در فتنه 1388 واقعاً فریب خورده و اکنون پشیمان است . فکر میکنم گوگوش هم همین اشتباه بزرگ را کرد. به نظرم بعید میآید که هیچ انسان منصفی بتواند کارهایی که خارجیها در فتنه سبز انجام دادندو بعداً همه مدارکش در آمد را ببیند و بیتفاوت باشد. کما اینکه اکثریت قاطع کسانی که فریب فتنه را خوردند، از راه خود برگشتند و دیدید که روز 25 بهمن 1388 که همه جمع شدند، دیگر تعدادشان به 100 نفر نرسید. نظرتان در مورد کسانی که فریب خوردهاند، چیست؟ آیا اینها واقعاً پشیمان شدند و برگشتند؟ فکر میکنید افشای اسناد و مدارک قاطعی که براساس آن دشمنان ما میخواستند ایران را نابود کنند، در این هنرمندان اثری دارد یا خیر؟
وارطان آوانسیان: با احترام زیادی که برای استاد شجریان قائلم، من با قسمت هنری این هنرمندان کار دارم. متاسفانه در آنجا نبودم و به قول آمریکاییها «Nocomment »، چیزی در آن مورد نمیتوانم بگویم. ما باید یاد بگیریم که با همدیگر صحبت کنیم و عقاید همدیگر را بدانیم. ممکن است همه اشتباه کنند. اشتباه در زمانی برگردانده میشود که شما متوجه باشید، دارید چه کاری انجام میدهید. آن کسی که فکر میکند خواسته و کارش درست است، طبیعی است که روی خواستهاش پافشاری کند. تا زمانی که با او صحبت نشود و او چیزی را نداند، نمیتوانیم به او انگ دشمن، ضد دولتی و یا ضد ایرانی بودن بزنیم. ما باید با همدیگر گفتوگو کنیم تا آن راه اصلی که راه روشنایی برای همه ما هست، پیدا شود.
-
سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۲:۲۹ AM
-
۴۰۵۴ بازديد
-
-
ایران پرسمان
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/2708/