شاعرانه/ شبی که قهوهی چشمت در استکانم ریخت!
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / خدا تو را کلمه خواند و در دهانم ریخت
سپس به هیات یک شعر بر زبانم ریخت
جهان تسلسل تاریکی عمیقی بود
ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت!
به فال نیک گرفتند هر چه فنجان بود
شبی که قهوهی چشمت در استکانم ریخت!
خدای کوزه به دوش آمد و سر ظهری
تو را چو جرعهی نابی به عمق جانم ریخت!
تو هر زمان که بیایی شروع تقویم است
صدای پای تو در آخرالزمانم ریخت
تو اسم اعظم عشقی که جبرییل تو را
به طعم خوشهی انگور در دهانم ریخت!
کبری موسوی
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/161469/